هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

سال نو مبارک ...

 سال نو مبارک  ...

 

یا مقلب القلوب و الابصار    

یا مدبر اللیل و النهار    

یا محول الحول والاحوال    

حول حالنا الی احسن الحال  

  

                      

 

سلام     

یه سلام مشتی به شما که طعم بهار هنوز گوشه ی ذهنتون خونه داره ...     

این روزا به دور و ورتون توجه کردین ؟     

همه چی یه جورایی عوض شده ...      

کو اون بهار قشنگ ما ؟!     

شاید کم پیش بیاد که دیگه سفره هفت سینمون رو روی زمین پهن کنیم و همه دورش دعای ( یا مقلب القلوب ) رو بخونیم . هر وقت هم خواستیم از سمنوی توی کاسه بچشیم سمنو هم خدائیش اون مزه سابق رو نداره . این روزا جرات نمی کنی نزدیک بساط هفت سین بشی . آخه سفره ای در کار نیست و به جاش روی میز جلو مبلی با کلی تور و ظرفهای قیمتی هفت سین به راه انداختن و با گل مصنوعی تزئینش کردن .   

  

یه نگاهی به تخم مرغ هفت سین میندازم خندم می گیره ...     

تخم مرغ های چینی هم قشنگ تره  هم راحت تر .      

اما یادم میاد چه ذوقی می کردیم وقتی تخم مرغ های سفید رو با قلم موی آبرنگمون به هزار و یک رنگ در می آوردیم ... 

 

و خودمون یه رنگ بودیم ! 

 

حالا دیگه کسی حوصله ی نقاشی کشیدن روی تخم مرغ داره ؟ اگرم کسی هوس این کار به سرش بزنه وقتشو نداره .  

 

روی سبزه آماده میزمون یه پاپیون درشت و خوشکل خودنمایی می کنه . اما خوب که نگاه می کنم سبزه رنگ و رویی نداره و زرد و زاره ...  انگار روبانشو دوست نداره   ... 

مامان این ماهیا چرا آبی شدن ؟ مامانم می گه این ماهی ها جدیدن . تازه قیمتشون هم دو برابر ماهی قرمزای خودمونه ...  

 

راستی دقت کردین به اعضای خونه ؟!  

 

که اگه دم تحویل سال خونه باشن و در حال خرید عید تو وقت اضافه نباشن اصلا یادشون میره روی همدیگه رو ببوسن !! 

 

بیچاره ها شاید حق دارن .      

 آخه یه دستشون داره وب رو راه میندازه و اسه دیدن خاله و عمو اون ور آبها و یه دستشونم مشغول sms  زدنه کخ اونم همش failed  میشه !  

 

یادش بخیر وقتی عید بعد تز اون همه خستگی و خونه تکونی میومد سراغمون انگار قدرشو بیشتر می دونستیم و برامون عزیز تر بود و بیشتر می چسبید حتی با وجود دلهره تکالیف عید !  

چه خوش میگذشت فرش شستن و خیس شدن و کف بازی و گرفتن آب فرش با پارو توی حیاط یا پشت بوم .      

دیگه حتی کسی توی خونه ی ما یادش نیست پارو رو کجا گذاشته یا روزنامه کهنه هایی که باهاش شیشه ها رو پاک می کردیم از کی جایی تو انبار ی ندارن .  

  

آخه دیگه قالی شویی عرض ۲۴ ساعت فرش ها رو شسته تحویلت میدن !     

البته اگه پاره نشده باشه که اونم مهم نیست انگار کسی اهمیتی نمیده . کل خونه طی چند ساعت گرد گیری می شه اونم البته به کمک خانم زحمت کشی که همسایون می گفت خیلی تمیزه . ما هم ازش وقت گرفتیم از یه هفته پیش تا یه سری هم به منزل ما بزنه .  

 

گرچه این روزا واسه اومدن بهار خرج بیشتری می کنیم . آجیل و شیرینی رو از بهترین نوعش انتخاب می کنیم .      

البته به نظرم قدیما بهای لحظه های نوروز با دل و جون پرداخت می شد و حقا که به دل همه ی اهل خونه هم می نشست .      

یادتونه اون روزا با شمردن ۱۰۰ تو منی های نو بعد از رفتن مهمونا هزار و یه جور برنامه واسه عیدی هامون می ریختیم ؟ آخه تعدادشون بیشتر بود  ... فکر می کردیم پولدار شدیم ... 

 

نمی دونم شاید همه راست می گن زمونه عوض شده شاید درستش اینه ...     

اما من همون ترمه قرمز و بیشتر دوس داشتم .      

دلم میگیره رومو از سفره هفت سین می گیرم ...  

 

میام دم پنجره از لا به لای برج ها و آپارتمان ها چشمم می افته به یه درخت به طبیعت همیشه زیبای خدا دلم باز میشه ... 

 

میگم خدا جون تو همیشه طعم بهار رو به یادت داری ... 

 

خب حالا منتظر چی هستین ؟؟!!     

نکنه می خوای همین جوری بشینی و دست رو دست بزاری و حسرت بکشی که چی ؟!!!     

قدیما زندگی آسون تر بود ؟!!!     

فکر نمی کنی دیگه وقتشه خودت دست به کار بشی ؟     

همه ی این حرف ها رو نزدم که مایوست کنم ...   

 

فقط خواستم دوباره یادت بندازم ...  

 

بهار رو باور کن ...  

 

سال نوی همه ی شما دوستای خوبم مبارک ...    


 با تشکر از شیرین عزیز برای ارسال این متن   

  

 ** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **   

در هر کجا باشی فراموشت نخواهم کرد ...

 

در هر کجا باشی فراموشت نخواهم کرد ...  


 

 ** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **