هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

محسن یگانه و گروه ناصریا در بندر عباس

 

حضور محسن یگانه به همراه گروه ناصریا در بهشت زهرای بندر عباس  قبل از  

سومین سالگرد ناصر عبداللهی  

 

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...1

 

 

علی ثابت و محسن یگانه  

 

 

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...2

 

 

از راست :   

حسن فراهانی . مرتضی کریمی . سینا . علی شهبازی . سعید برادران . مهران سراجیان . علی ثابت . مجتبی شکاری   

 

 

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ... 3

 

از راست ...  

ردیف بالا : مجتبی شکاری . علی شهبازی . محسن یگانه . سعید برادران . پیمان لطیفی . نامی عبداللهی ( پسر کوچک ناصر عبداللهی ) 

 

ردیف پایین : مرتضی کریمی . حسن فراهانی . مهران سراجیان . علی ثابت . سینا   

 

 


 

 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **    

 

مجله رویش . دی 88

 

ستاره بارانِ شبِ ناصریا ...    

 

 

مجله رویش

 

 

حرف اول / یادگاری کوچک ما  

 

   

  


طنین یک صدای خاموش    

 

صندلی های قرمز خوش رنگ تنها تماشاگران تمرین حمید حامی هستند که قرار است تا یک ساعت دیگر اجرای زنده ی این ترانه ها را داشته باشد . حامی پیراهن آستین بلند بنفش و شلوار جین پوشیده و خودش را با گروه نوازندگان هماهنگ و کیفیت صدا را چک میکند . در حین تمرین ، پروجکشن سالن تصاویری را از ناصر عبداللهی پخش می کند . حامی می خواند : پشت این پنجره ها وقتی بارون می گیره ... اما صدای کی بورد به نظرش زیادی بلند است . تمرین را قطع و از نوازنده می خواهد پایین تر بزند . اثری از استرس در صورت حامی نیست . آرام و خونسرد است و خودش و بچه های گروه را برای اجرا آماده می کند ...  

سن ، زیادی شلوغ به نظر می رسد و دست اندر کاران برگزاری ، آخرین هماهنگی ها را با یکدیگر انجام می دهند . همه ی این تلاش ها ، برای سومین سالگرد رفتن ناصر عبداللهی ست ... 

مراسمی با عنوان بغض ترانه .

 

2زاده ی خاک جنوب    

 

در دهمین روز از دهمین ماه سال 49 در محله ی باغ بندر عباس به دنیا آمد اما سال ها طول کشید تا صدایش تبدیل به آوای آرام و دلنشینی شود که خود را فریاد می زند . صحبت از ناصر است که با ناصریا توانست دل ها را تسخیر کند . پدرش عبدالرحمن عبداللهی کارگر باز نشسته ی شرکت نفت بود و مادر ش، خانه دار . ناصر فرزند سوم خانواده بود و از سیزده سالگی به موسیقی علاقه مند شد و توانست فعالیت های هنری خود را در آن سال ها در صدا و سیما و حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کند ، و از آن سال ها بود که طعم خواندن را چشید و خود را در مسیری انداخت که به دلیل علاقه اش به موسیقی ، راه برگشتی نداشت ...  

 


    

 

 * تاخیر همیشگی 

   

روی بلیط ها نوشته شده که برنامه ساعت 6:30 شروع می شود و طبق عادت ایرانی ها ، هیچ کس این زمان را باور نکرده . ساعت 6:45 است و هنوز تماشاگران در راهرو ها و میان صندلی ها در رفت و آمدند و مسئولین برگزاری باید صبر کنند تا میهمانان برسند . پرده ی قرمز رنگ سن کشیده شده و جلوی آن ، یک گیتار مشکی و یک صندلی باز هم مشکی که روی آن عکس ناصر عبداللهی گذاشته شده ، قرار دارد . یک دسته گل گلایل بزرگ هم کمی آن طرف تر است . تماشاگرانی که در جای خود مستقر شده اند ، رویش شماره ی قبل را که دم در به عنوان هدیه گرفته اند ، ورق می زنند و هر از گاهی چشم از صفحات برمی دارند و چهره های آشنای جمع را با انگشت به یکدیگر نشان می دهند ؛ جواد خیابانی ، پویا امینی ، مهدی امینی خواه و پرستو صالحی از اول مراسم در سالن حضور دارند و در همان ردیف اول نشسته اند . بنیامین بهادری ، نیلوفر لاری پور ، روزبه نعمت اللهی ، مهدی مقدم ، علی لهراسبی ، نیما نکیسا ، فرمان فتحعلین و ... هم بعدا در تاریکی سالن به جمع مهمانان اضافه می شوند .   

  

کی می تونه باشه؟

  

* یعنی کی می تونه باشه ؟  

مهمانان ، اول کمی در صندلی های خود جابجا می شوند ، بعد از بغلی شان می پرسند که قضیه چیست و آخر تصمیم می گیرند به تعجب کردن قناعت کنند ؛ مرد سفید پوشی در میان گروه نوازندگان بی حرکت ایستاده و میکروفن به دست ، نقطه ی مرکزی توجه تماشاگران است و بسیار شبیه ناصر عبداللهی . بعد از اتمام نواختن گروه نوازندگان ، چند بیتی را هم در مورد امام علی (ع) دکلمه می کند و می آید پایین در ردیف اول ، چند صندلی آن طرف تر از محسن افشانی می نشیند تا باور کنیم هیچ معجزه ای در کار نیست . این جا ایران است ؛ سالن همایش های برج میلاد .

 


  

جواد یحیوی /  

ناصر بهانه ای ست  

  

 

 

یک شب از میان این همه شب رفته و نیامده با فقط اندکی دور خیز ، بسیاری بودیم که برای یک نفر روی صحنه رفتیم . برای کسی که بسیار برای مان روی صحنه رفته بود . دمی زندگی کردیم با کسی که با نفس های گرم زندگی را میان سکوت و سیاه صحنه و سازش بازدم می کرد و از جان برایمان می خواند . همه ی آن هزاران نفری که روی صحنه ی میلاد ، حتما از مرگ نمی گفتند و نمی شنیدند ، حتی همین چند تایی که از آن سوی صحنه برایش خواندند و سرودند و ایستادند . بعضی پشت صحنه و بعضی روی جلد همین شماره ی رویش . هیچ کدام سرگرم نقد های فنی و تکنیکی آثار یک هنرمند نبودند ؛ سرشار و دلگرم شیوه و سلوک انسانی یک روز از جنوب گرم و پر خون با همان سادگی و دل دریایی سرزمین اش آمده بود و ظرف مدتی ناچارمان کرده بود به گویش بندری همراهی اش کنیم . برای نقل زیبایی های زندگی آدمی ، بی آداب و تکلف از بالکن این صحنه تا راهروهای شلوغ و  گوشه و کنار این ضیافت مهربان . همه دوستت دارم را زمزمه می کردند . مثل همیشه بزرگ تر ها ، آرام تر و جوان ها پر شورطعم شرجی یک ترانه ی زنده را زمزمه می کردند . ناصریا به همه ی شیوه های ممکن در اجرای صحنه حضور داشت و همه چیز آرام و بی هیاهو پیش می رفت . گاهی موجی از عاطفه ، همه را به ایستادن وا داشت و گاهی بارانی از دلتنگی و مهر ، گوشه ی چشم ها را تر می کرد و بغضی از یک ترانه را فرو می خورد .  

ناصر ترانه ای ست ...   

پاییز اگر یک بار تا آخرین روزها کوشید تا خزان زندگی ناصر آرام خفته و خسته از گرگ و میش جنجال یک حادثه باشد ، این بار روشنی سبز هواداران مهربانی و عشق چنان بر و دوش سرزمین دلمان را فرا گرفته که یلدا هم روشن سبزه زار نوروز است . چه زمستان کوتاهی را تجربه خواهیم کرد . این ترانه های ناصر نیست که تکرار می شود ؛ این سرود زندگیست . این ناصریا نیست که ستایش می شود ؛ ضرب آهنگ صداقت است که تا همیشه خریدار دارد . این ستاره های هنر روزگار ما نیستند که می درخشند ، تابش مهر مردمی ست که تمام قامت کسی را که با آنهاست ، فراتر از مرزهای مرگ و زندگی روشن می کند .   

 

 ********** 

 

 

نیما رسول زاده /   

برای تو که جایی میان ما بودی ...    

ناصر دیدی ؟ دیدی رفقات اسم تو که آمد یادشان رفت سبکی تحمل ناپذیر هستی و چشم شان برق زد از سودای زندگی ؟  

دیدی آن ترانه ها که معجزه ی عشق بود و یاد صدای پنجه هات ، باز بال شد و ما را رساند به تو ، که باور نکردیم هیچ وقت تنهای مان گذاشتی ؟  

ناصر دیدی ؟ دیدی پشت پنجره ها ، پشت این پنجره ها ، ستاره ها هنوز سو سو می زنند و بغض ترانه های ما همیشه بوی شرجی دیار تو را دارد ؟  

ناصر دیدی ؟ دیدی بی خود نگران بودیم ؟ دیدی حجم عاطفه ات ، پیچید توی دست هایمان و رنگ و یا علی گرفت ، از آن یا علی ها که تا آخر پاش ایستادیم و شرمنده ات نشدیم ؟  

ناصر دیدی ؟ دیدی آن همه آدم تا کمر خم شدند به احترام وقار و شاعرانه گی زندگی ات ، به احترام خودت اصلا ، که جایی میان همه ی ما بودی و ما را کافر کردی به نبودن ات ... 

ناصر دیدی ؟ دیدی بغض مرد های گنده شکست ، که گریه نمی کنند ، دیدی چشم دزدیدند بانوان سرزمین ام و مادرانه هات را نفس کشیدند ؟  

ناصر دیدی ؟ دیدی یادمان رفت خستگی این روزها را ، آوار روزمرگی ها را ؟ دیدی هام سالن ، صدای گوش خراش پول و مادیات نبود ؟  

ناصر دیدی ؟ دیدی تا آخرین رمق تلاش کردیم و دویدیم . دیدی ته دل مان ترسیدیم که نکند چینی نازک تنهایی ات ترک خورده باشد و نپسندیده باشی ضیافت مان که جای تو بالای اش بود ؟  

ناصر ! دیدی که جات را خالی نکردیم ، دیدی که انگار کردیم پیشمان نشستی . دیدی که یادمان دادی زنده بودن ربطی به ضربان نبض آدم ها ندارد .  

ناصر ، جای آنها که نبودند خالی ؛ دل تنگ ات شدند ، به خواب شان برو ...  

 


  

 حامی /                              

این حمایت ها خوب است  

 

- درباره ی این مراسم چه فکر می کنید ؟   

از موقعی که ناصر فوت کرد . همیشه دوست داشتم یک بزرگداشت برای او بگیرم ولی متاسفانه در این دو سال این اتفاق نیفتاد . چون دوستانش هیچ وقت با هم یکی  نشدند که یک مراسم بزرگ برای او بگیرند . خوشبختانه این بار علاوه بر دوستانش دوستداران ناصر هم هستند و قسمت شد که من هم یک کار از ناصر را بخوانم و دو کار از ترانه های خودم .  

 

- آشنایی تان با ناصر عبداللهی چگونه اتفاق افتاد ؟  

اولین کنسرت زنده ام با آقای عبداللهی در جزیره ی کیش بود که آن زمان آلبوم دوستت دارم او منتشر شده بود و در آن کنسرت با هم اجرا داشتیم . آن کنسرت اولین کنسرت زنده ی مجازم با ناصر عبداللهی بود . در همکاری هایی که در کنسرت های بعدی با او داشتم به ناصر نزدیک تر شدم . دوست داشتم از او آهنگ بگیرم ولی متاسفانه هیچ وقت قسمت نشد .  

 

- اگر برای اجرای امروز خودتان قرار بود یکی از آهنگ های ناصر عبداللهی را برای خواندن انتخاب کنید ، کدام را انتخاب می کردید ؟ 

راستش نمی دانم کدام را انتخاب می کردم ولی فکر می کنم آهنگ یه حالی داشتم که نپرس بهترین گزینه می توانست باشد . پشت این پنجره ها را برای بار اولی بود که می خواندم . چون کار خودم هم نبود ، کمی سخت بود ولی فکر می کنم خوب از آب در آمد .  

 

- برای این ترانه چقدر تمرین کرده بودید ؟  

خیلی تمرین نکرده بودم . فقط دو روز ، آن هم در ماشین . الان هم روی استیج دو بار با بچه ها تمرین کردیم . خیلی خوب است که این جور برنامه ها همیشه باشد و از هنرمندان مان حمایت شود . اگر یک روزی این اتفاق برای من هم بیفتد ، آرزو دارم این چنین از من حمایت کنند . دوست دارم از خواننده های خوب برای من دعوت کنند .  

 

- خواننده های خوب مثل چه کسانی ؟  

مثل نیما مسیحا و مانی رهنما .   

 

 

 

روزبه نعمت اللهی /  

 صدایی که رنگ داشت    

 

- به نظر خیلی سر حال نیستید ... 

شرایط خوبی ندارم ولی امروز چون دلم خیلی برای ناصر تنگ شده بود ، حس کردم با هر شرایطی باید در این برنامه شرکت کنم . جا و صدای ناصر خیلی خالی است .  

 

- از آشنایی تان با ناصر عبداللهی بگویید ؟ 

اول از طریق صدای ناصر با او آشنا شدم و بعد از آن هم در برنامه های مختلف با هم بودیم . به ویژه اینکه وجه مشترکی داشتیم . استاد فریدون شهبازیان اولین آلبوم ناصر عزیز را برنامه ریزی کرده بود و این اتفاق در آلبوم اول من هم افتاد .  

 

- نظرتان در مورد اینگونه برنامه های یاد بود چیست ؟  

خیلی خوب است . خیای خوشحالم که این برنامه ها اجرا می شود و این خانواده ی نسبتا فاصله دار ، نمی توانم بگویم به هم ریخته ، در چنین مواقعی به هم نزدیک می شوند .  

 

- روزی را که ناصر عبداللهی فوت کردند به خاطر دارید ؟ 

وقتی مطلع شدم خیلی شوکه شدم و خبر بسیار غم انگیزی بود . در واقع جای این چکاوک در باغ موسیقی خیلی خالیست .  

 

- اگر می خواستید یکی از آهنگ های ناصر عبداللهی را برای خواندن انتخاب کنید ، کدام را انتخاب می کردید ؟  

هیچ وقت نمی توانم ترانه هایی را که ناصر خوانده است اجرا کنم . حس خیلی قوی در صدا و ترانه هایش داشت ولی ترانه های ناصریا و هوای حوا را خیلی دوست دارم .  

 

- حرف آخر ؟ 

همیشه صدای او زنده است . همیشه یادش زنده است . همیشه صفایش زنده است . فقط می توانم همین را بگویم که حضور ندارد ولی صدایش خیلی پر رنگ است .  

 

  

فرمان فتحعلیان /  

ناصر دوست نداشت برود   

 

- قبل از فوت ناصر عبداللهی  چقدر او را می شناختید؟  

خیلی زیاد نه . نه مثل اینهایی که بعد از مرگ ناصر با او دوست صمیمی شدند . من تا مرگ ناصر یک سالی می شد که از او خبر نداشتم . اما قبل اش دوستی ما به حدی بود که پرهام پسرم را او بزرگ مرده بود .  

 

- چه شد که این جدایی ایجاد شد ؟  

ناصر یک سال بخاطر شرایط بد کاری ، این قدر بیکار بود که بر خلاف میل باطنی ، مجبور شد به بندر عباس برگردد . اصلا دوست نداشت برود ...  

 

 

  

احسان علی خانی /  

رک و بی پرده بود    

 

- چقدر با ناصر رفیق بودی ؟  

من شاید جزو اولین کسانی بودم که ناصر را می شناختم .من اوایل کارم در شبکه ی یک بودم ، این مسئله به حدود  10 سال پیش باز می گردد . وقتی تازه در برنامه ی صبح بخیر ایران کشف شد ... من خیلی با او خاطره داشتم .  

 

- چه چیز هایی از ناصر عبد اللهی خاطرتان هست ؟ منظورم چیزهایی جدا از این حرف های کلیشه ای ست که " خیلی مهربان بود و " و ... 

ناصر بسیار رک و بی پرده سخن می گفت . بسیار صریح بود و رو در بایستی نداشت .  

 

  

محسن یگانه /  

با ترانه های ناصر گریه کردم ... 

 

- در مورد آشنایی تان با ناصر عبداللهی بگویید ؟ 

خیلی کم پیش آمده در مورد علاقه ام به او صحبت کنم . زمانی که ناصر خواننده شد من نوجوان بودم و وارد عرصه ی هنر نشده بودم . اما بارها با ترانه هایش اشک ریخته بودم . این مساله را هیچ جا بیان نکردم . اما شاید برای شما جالب باشد اگر بدانید من در دوران نوجوانی عکس دو نفر را روی دیوار اتاقم آویخته بودم ، یکی ناصر عبداللهی و دیگری پرویز پرستویی ... 

 

- یادتان می آید کجا خبر در گذشت ناصر عبداللهی را شنیدید ؟ 

در یک استودیو و از دوستانم . لحظات وحشتناکی بود . از مدیر برنامه های ناصر این قضیه به ما رسید .  

 

  

فرزاد فرزین /  

غصه هنرمند را از پا در می آورد  

 

- آشنایی شما با ناصر عبداللهی قبل از مرگش تا چه حد بود ؟  

به آن صورت که فکر کنید آشنایی نداشتم . یکبار ایشان را دیده بودم .  

 

- کدام یک از ترانه های ناصر عبداللهی را دوست داشتید ؟  

پشت این پنجره های او را به شدت دوست داشتم . اصلا کسی هست که این ترانه را دوست نداشته باشد ؟  

 

- چقدر برگزاری این بزرگداشت ها را موثر می دانید ؟  

این بزرگداشت ها باید جا بیافتد . هر قدر پیشرفت کنیم جای شکرش باقیست . هر قدر بشود با مردم ارتباط برقرار کرد باعث رشد و شکوفایی موسیقی می شود .  

 

- فکر می کنید برگزاری بزرگداشت برای ناصر عبداللهی چقدر در زنده ماندن نامش مفید است ؟  

خیای بد است که وقتی هنرمندان می میرند یادشان می افتیم . هنرمندا روحیه ی خاصی دارند ، غصه زود از پا درشان می آورد . وقتی میمیرند تازه معروف می شوند . در هر صورت نباید هنرمندانی مثل ناصر را فراموش کرد ... 

  

 

فرزاد حسنی /  

عشق است  

 

ناصر عبداللهی یک ویژگی بارز و کم یاب داشت . او از رشد و ترقی هر کسی خوشحال می شد و برای اینکه کسی پیشرفت کند تمام تلاشش را می کرد . تیتراژ برنامه ی جزر و مد را او برای ما کار کرد و تمام تلاش و زمانش را صرف کرد . بارها به دفتر کار آمد و بیشتر از آنکه فکرش را کنیم همراه ما بود . ناصر عبداللهی در کارهاش کم نمی گذاشت و همیشه بهترین کار و با کیفیت ترین کار را ارائه می داد . ترانه های او جدا از معنای غنی که داشت به شکل ظاهری مناسبی هم ( از لحاظ اوزان و قافیه ها ) رسیده بود . ما بنا بود با هم یک آلبوم مذهبی کار کنیم که نامش را هم عشق است گذاشته بودیم اما اجل زمان ، نگذاشت ناصر عبداللهی به قولش وفا کند .  

او از نگاه زمینی و میانی گذشته بود و به یک نگاه آسمانی رسیده بود . ناصر عبداللهی مجموعه ای از ویژگی های خوب بود که داشتن یکی از آنها برای یک نفر برای خوب بودن ، کافی است .   

 

  

رضا صادقی / 

یک جنوبی ایران را تسخیر کرد  

 

- در مورد برنامه ی امشب کمی توضیح دهید . 

در مورد این برنامه خیلی نباید از کلمات ثقیل استفاده کنم . چون هر چیزی که بگویم در حد و اندازه ی مهربانی دوستانی که این برنامه را اجرا کردند نیست . خیلی تشکر می کنم از آدم هایی که به حکایت جان دادند . به عنوان یک جنوبی از همه ی دوستان سپاسگزارم . این موضوع ثابت می کند که بعضی از خوانندگان و بالاخص همشهری بزرگوارم ناصر عبداللهی فقط خواننده نبود ، ماندنی بود و ماندنی هم خواهد ماند و اثبات این حرف من مردم هستند . خیلی خوشحالم که قابلم برای این آدم ماندنی روی استیج بروم .  

 

- از آشنایی تان با ناصر عبداللهی بگویید ؟  

زمانی که من نمی دانستم کی بورد چیست ، ناصر یکی از بهترین نوازندگان استان هرمزگان بود و وقتی که فهمیدم کی بورد چیست ، کل مردم ایران می دانستند ناصر عزیز ، یک ستاره است . بین من کمترین و ناصر بزرگوار ، سالها ستاره ی نوری فاصله است و یکی از افتخارات من این است که او را به عنوان یک همشهری و یک هنرمند ایرانی در یادگاری های زندگی ام دارم و یکی از افتخارات ناصر هم می تواند این باشد که مردم را برای همیشه دارد . جزئیات آشنایی مان را دوست ندارم بگویم ولی کلیات اش که هم خاکیم و هم خون .  

 

- وقتی جنوب بودید با هم آشنایی داشتید ؟ 

در فضای جنوب آدم هایی که در وادی تاهل هستند با آدم هایی که وادی تجردند ، یک حریم هایی بین شان وجود دارد اما همیشه صحبت ها و ارتباط های خیلی محترمانه بین ما وجود داشته است .  مثل یک برادر بزرگ تر به من نگاه می کرد و برای من صحبت می کرد و این صحبت ها را خیلی دوست داشتم . خیلی جاها و حتی روی استیج هم از نگاه های ناصر استفاده می کنم . به جرات می گویم که یکی از افرادی بود که صحبت کردن روی استیج را با مردم باب کرد . نه از منظر یک واعظ بلکه از منظر کسی که در کنار مردم است و با مردم صحبت می کند . یکی از چیزهایی که باعث خوشحالی من شده این است که یک جنوبی ، کل ایران را تسخیر کرد . با جادویی ترین جمله ی دنیا و آن هم آلبوم دوستت دارم . با دوستت دارم ایران را جادو کرد .  

 

- چه خاطره ای از لحظه ی مرگ ناصر عبداللهی دارید ؟  

یک روز بعد از اتفاقی که برای ناصر پیش آمد در بیمارستان بالای سرش بودم . خیلی برای من جالب بود وقتی دکترش به من گفت که ناصر می شنود . با او صحبت کن ... فقط آنهایی که نبودند دم شان گرم و آنهایی که بودند ، دست شان را می بوسم .  

 

  

محمد شهریاری /  

آسمان دل ام ابری ست  

 

از شروع فعالیت هنری ناصر عبداللهی برنامه های مشترک زیادی با هم در تهران و شهرستان ها اجرا کردیم و به همین خاطر خاطره های زیادی از او دارم . امشب خدا می داند که آسمان دل ام ابری ست و با یادش بغض ام می گیرد . عکس ناصر را در دفتر کارم هم زده ام و هر روز صبح به او سلام و غروب با او خداحافظی می کنم . ناصر عبداللهی برای من زنده است و ترانه هاش بر فضای آسمان مملکت ما هست و هنوز هم دارد برای ما می خواند . ترانه ی فاطمه ی او یکی از ماندگار ترین ترانه های این کشور است و هر وقت دل تنگ اش می شوم این ترانه را گوش می کنم .  کارهای او ترکیب خوبی از صدا ، موسیقی و احساس بود . در ترانه هایی که او می خواند یک دریا معنی نهفته بود و همیشه حق مطلب را ادا می کرد .   

 

  

علی لهراسبی /  

 پشت این پنجره ها ؛ از شمال تا تهران  

 

- آقای ناصر عبداللهی را چقدر می شناختید ؟ آشنایی تان به چه صورت بود ؟  

ناصر خواننده ی قبل از من بود و جزو خواننده های مورد علاقه ام . ناصر عبداللهی به تعتقاد من هم خواننده ی با تکنیکی بود و هم شخصیت و رنگ کارهاش به شخصیت خودش نزدیک بود . جزو خواننده هایی به شمار می رفت که ایدئولوژی داشت و این موضوع خیلی مهم است ؛ چون نکته ی تاریک و مبهم در کار آرتیست ها ، نداشتن ایدئولوژیست . آشنایی ما به این دلیل بود که در حدود یکی دوسال آخر کار ناصر ، ارکستر ما مشترک بود و آخرین باری که ناصر را دیدم در کنسرت اش در جزیره ی کیش بود . کارهای ناصر را خیلی دوست داشتم و متاسفم که خیلی زود از بیم ما رفت . گاهی وقت ها در کنسرت هام کارهای ناصر را بازخوانی کرده ام .  

 

- چرا ؟  

به خاطر اینکه یاد ناصر همیشه با مردم باشد . چون متاسفانه کسانی که از بین ما می روند خیلی زود از خاطر مردم فراموش می شوند . ناصر خواننده ای جدی بود . کلمه ی جدی را باید خیلی جدی بگیریم چون خیلی ها جدی نیستند . فقط یک تب هستند .  

 

- با هم کار مشترکی نداشتید ؟  

متاسفانه خیر . فقط می دانم که ترانه ی حس غریب من را خیلی دوست داشت .  

 

- روزی که ناصر عبدالهی فوت کرد کجا بودید ؟  

وقتی متوجه شدم تهران بودم و شبی که این اتفاق افتاد ، رفتم بیمارستان . صبح که برای تشییع جنازه رفتیم ، خیلی صحنه ی دردناکی بود . واقعا صحنه ی عجیب و غریبی بود . وخصوصا اینکه ترانه هاش را هم آن روز گذاشته بودند . خیلی ماثر شده بودم .  

 

- اگر بخواهید یکی از ترانه هایتان را به ناصر عبداللهی تقدیم کنید ، کدام یکی را انتخاب می کنید ؟ 

ترانه ی کوه .  

 

- شما در بازخوانی هایی که از ترانه های او داشتید با کدام یک از آهنگ ها بیشتر ارتباط برقرار کردید ؟  

خیلی از ترانه های ناصر را دوست دارم و انتخاب یکی از آنها برای من کمی سخت است ولی آهنگ پشت این پنجره ها واقعا حس عجیبی دارد . یادم می آید یکبار که شمال رفته بودم ، در راه برگشت از شمال تا تهران فقط این آهنگ را گوش کردم .  

 

 

 گپ و گفت ها : فرزان صوفی ، آیدا عزتی ، شهرزاد همتی

 


 

ناصر عبداللهی (1385-1349)  

 زاده ی خاک جنوب   

  

 

 در دهمین روز از دهمین ماه سال 49 در محله ی باغ بندر عباس به دنیا آمد اما سال ها طول کشید تا صدایش تبدیل به آوای آرام و دلنشینی شود که خود را فریاد می زند . صحبت از ناصر است که با ناصریا توانست دل ها را تسخیر کند . پدرش عبدالرحمن عبداللهی کارگر باز نشسته ی شرکت نفت بود و مادر ش، خانه دار . ناصر فرزند سوم خانواده بود و از سیزده سالگی به موسیقی علاقه مند شد و توانست فعالیت های هنری خود را در آن سال ها در صدا و سیما و حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کند ، و از آن سال ها بود که طعم خواندن را چشید و خود را در مسیری انداخت که به دلیل علاقه اش به موسیقی ، راه برگشتی نداشت ...   

خیلی زود طعم عشق و عاشقی را چشید و نتیجه اش چیزی جز ازدواج در سن هجده سالگی نبود . ناصر عبداللهی کار حرفه ای را به طور جدی از سال 74 آغاز کرد و می دانست در دنیایی قدم گذاشته که نباید در آن از کسی تقلید کرد . صدای منحصر به فرد و گرم اش که هم ایرانی بود و هم تمامی شرق را در در گلو آواز می داد ، نوازش گر روح بسیاری از طرفدارانش شد . بیشتر اشعار ترانه های او از سروده های محمد علی بهمنی شاعر هرمزگانی و دوست نزدیک اش بود که او را به انتشارات دارینوش معرفی کرد . پس از آن آلبوم های ناصر در این انتشارات ضبط و منتشر شد .  

او توانست کارهای زیادی را برای موسیقی این مملکت انجام دهد که شاید از چشم بعضی ها دور ماند و افسوس که قدرش را ندانستند . در زمانی که همه دست به کپی سازی زده بودند توانست در آسمان موسیقی ایران سر بر افرازد و بسیار درخشان ظاهر شود .  

ناصر عبداللهی بعد از فرهاد تنها تنها کسی بود که در برهه ای از زمان که شعر مذهبی را بیگانه با ژانر موسیقی پاپ می دانستند یا فاطمه و محمد جان را خواند و سبک و سیاق جدیدی را وارد موسیقی پاپ کرد .  

 

 

ناصریا    

 

ناصریای ناصر شاید یکی از ماندگار ترین ترانه های او در ذهن دیگران باشد ؛ هم از لحاظ فضای جدیدش و هم از لحاظ ریتم تند و ضرب آهنگ شدیدی که کششی عجیب برای مخاطبان ایجاد می کند . شعر این آهنگ به گویش بندری ست و به گفته ی خودش ، هدف از ساخت آن ، اعتراض به ظلم در جهان و هم دردی با ستم دیده گان دنیا بوده . بعد از ارائه ی این کار منتقدان ناصر عبداللهی  گفتند که ناصریا کاری اسپانیولی است و از ملودی های جیپسی کینگ گرفته شده اما او معتقد بود که این کار ریتم عربی دارد . ریتمی که بارها با سازهای دیگری نواخته شده بود ولی ناصر عبداللهی این ریتم را با گیتار نواخت .  

در کار موسیقی به گفته ی خودش تحت تاثیر سبک موسیقی ابراهیم منصفی بود . طوری که در سال های آغازین کار هنری ، ترانه های منصفی را باز خوانی می کرد . در سال 74 مجموعه البوم هایی به نام کویر در سطح استان هزمزگان از ناصر عبداللهی منتشر شد و او را وارد جاده ای کرد که می توانست تازه شروع کار حرفه ای او باشد .  پس از حضوور مشترک در آلبوم حقیقت دارد ، پنج آلبوم را با نام های عشق است ... ، دوستت دارم ، بوی شرجی ، هوای حوا و ماندگار روانه ی بازار کرد . در آلبوم عشق است ... بود که با پرویز پرستویی همکاری کرد و در شش بخش دکلمه هایی را از پرستویی در این آلبوم شنیدیم . ناصر عبداللهی با دوستت دارم روح موسیقی پاپ را که در آن زمان دچار نوعی سکون و کرختی شده بود به حرکت وا داشت و توانست علاقه مندان زیادی را شیفته ی صدای خود کند . بی شک بر هیچ یک از طرفداران ناصر عبداللهی پوشیده نیست که او ترانه نخواند جز ترانه های دل اش ؛ چه زمانی که ترانه ی ناصریا را خواند و چه زمانی که ارادت خود را به ائمه ی اطهار با آهنگ یا فاطمه ابراز کرد . ناصر ریتم و فضای کارش منحصر به خودش بود و اتفاقا این موضوع علاوه بر صدای جسور و بم بندری اش ، او را کاملا تبدیل به خواننده ای یونیک کرده بود .  

  

 یلدای بی ناصر   

 

ناصر عبداللهی با آخرین آلبوم خود که نام ماندگار را روی آن گذاشته است ، خود را ماندگار کرد و در سوم اذر ماه 85 در بندر عباس به کما رفت و پس از گذراندن بیست و هفت روز در کما ، سرانجام در روز بیست و نهم آذر که برای همه ی ما تداعی کننده ی شب یلداست در حالی که چند روز بیشتر تا سی و شش سالگی اش باقی نمانده بود ، از میان ما رفت تا برای همیشه ، تصویرش را در ذهن و با ترانه های یادگاری اش ماندگار کنیم .

   

بغض ترانه شکست ... 

ستاره بارانِ شب ِ ناصریا      

 

 

  

منبع : ماهنامه ی خبری ، تحلیلی ، اطلاع رسانی . دوره ی جدید  

 شماره ی پیاپی : 24 . دی 1388 

با تشکر از مهر و محبت رضا کریمی عزیز


 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **