هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

مجله ی 7 روز زندگی . دی 88

لحظه به لحظه در سومین سالگرد در گذشت

ناصر عبداللهی  

 

نینای ناصریا 

 

- ساعت 7 به برج میلاد می رسم .   

- این بار من دیر کرده ام . هرچند برنامه هنوز شروع نشده است .   

- به اولین آشنایی که برخورد می کنم افشین سیاهپوش است که با او احوالپرسی می کنم . در همین زمان حامی هم می رسد و از اینکه مرا به کنسرتش دعوت نکرده عذر خواخی می کند .   

- با عجله وارد سالن می شوم . جای خوبی برای نشستن پیدا نمی کنم . همکارم شبنم هدایت نیا را هم نمی بینم . دوباره با عجله از در خارج می شوم پله ها را دو تا یکی بالا می روم تا بیشتر به برنامه مسلط باشم .   

- برنامه شروع شده و من هنوز دنبال جایی برای نشستم هستم !   

- چهره اش آیینه ی کسیت آنکه با من روبه رو بود  

درد و نفرین بر سفر این گناه از دست او بود   

- بعد از پخش این ترانه ، پرده بالا میرود و گروه ارکستر نمایان و سالن پر از تشویق و سوت و هیجان می شود !   

- موسیقی بی کلام ناصریا توسط نواز نده ها اجرا می شود و تشویق حضار به گوش می رسد . 

  

- بعد از دکله ی شعری در وصف حضرت علی (ع) قطعه ی یا فاطمه بنت نبی با صدای مرحوم ناصر عبداللهی پخش می شود و به جای خودش تصاویری از کنسرت های گذشته اش به نمایش در می آید .   

- بغض صدای ناصر و اندوه نبودنش و گریه ای به وسعت سه سال فراق ! اندوهم را پنهان نمی کنم . صدایش هنوز در ذهنم هست ، وقتی برای دعوت از برنامه های رادیویی یا مصاحبه ی مطبوعاتی با او صحبت می کردم .   

- سلام . خوش آمدید . ناصر با همه ی ناصریا و تک تک دوستانش خیلی وقت است که چشم به راه شماست تا دوباره برایتان بخواند ... تو خاموشی که بخواند ، تو می روی که بماند ...   

- اینها را جواد یحیوی می گوید . آخرین بار در پروژه ی " زمهریر " دیدمش ، با ظاهری بسیار متفاوت . الان هم تغییر کرده .   

- و حالا این گروه ارکستر ناصر است که می زند و صدای گرم و گیرای حامی است که به گوش می رسد .   

- پشت این پنجره ها وقتی بارون می باره

وقتی آهسته غروب تو خونه پا می زاره ...   

- ایمان جعفری پویان ساکسیفون می زند .   

- احسان علیخانی به روی ماهمان سلام می کند و با جراتی باور نکردنی برای اولین بار از راز سر به مهر در گذشت ناصر عبداللهی سخن می گوید و کمی از خوبی هایش می گوید .   

- حضور رضا صادقی روی سن شور و هیجان سالن را چند برابر می کند و فریاد های مشکی رنگه عشقه !   

- موسیقی ملایم ، اما کوبنده است .   

- به همین سادگی رفتی بی خداحافظ عزیزم  

سهم تو شد روز تازه سهم من اشک که بریزم   

- و شاید این اندوهبارترین کنسرتی باشد که آمده ام . البته بعد از کنسرت مانی رهنما به مناسبت زلزله ی بم .   

- رضا صادقی از حضور مردم تشکر می کند ، بخاطر اینکه برای هنرمندشان ارزش و احترام قائلند و از حضار می خواهد ده ثانیه ایستاده دست بزنند .   

- و یک ترانه ی محلی از ناصر می خواند و قصد ترک سن  را دارد که ...   

- " چون من هم دوستت دارم ، بزار بیام " و با این جمله فرزاد حسنی بی مقدمه می پرد وسط سن و ادامه می دهد :

" من عادت دارم در انتهای عاشقانه های رضا صادقی برسم . گفتم یه لحظه بیام کنار رضا و قراره به کم قناعت کنیم تا نوبت به همه برسه. قسمتی از آخرین ترانه م رو می خونم ...   

- بهتر از این نمی شه تا همیشه از تو دور بود

به گریه اعتماد کرد یه روز قلبتو ربود

هر اتفاق مشترک مثل همین نبودنت

نفس کشیدنای من خاطره های بی منت   

- سالن پر از دست و سوت و تشویق می شود و من دلگیرم !   

- گزیده ای از ترانه ها و مصاحبه های تلویزیونی زنده یاد ناصر پخش میشود و صدایش در ذهنم می پیچد : " بچه ها گفتند شما از من بد نوشتید !" گفتم :" من؟ نه، این یه طنزه که ازتون اجازه گرفتم ..." و چه راحت اجازه داد ، به همان راحتی که وقتی از او خواستیم برای بچه های مدرسه یی در حاشیه ی تهران برنامه اجرا کند ، بی منت قبول کرد!   

- می دانستم خوب است ، اما نمی دانستم خیلی خوب است و این را در گفتگویی که با فرمان فتحعلیان داشتم فهمیدم . فرمان او را خیلی می شناخت ... الان هم اینجاست .  

 

- احسان علیخانی اسامی هنرمندانی را که در سالن حضور دارند می خواند و با هر اسم سالن پر از تشویق می شود : جواد خیابانی . فرزاد فرزین . نیما نکیسا . مهدی امینی خواه . فرمان فتحعلیان . محسن لفشانی . غلامرضا صنعتگر . محمد شهریاری و ...   

- و بعد با مقدمه ای از محسن یگانه دعوت می کند تا برای اجرا به روی سن بیاید ...   

- و قطعه ای را که خیلی دوست دارم

منو در گیر خودت کن تا جهانم زیر و رو شه   

- محسن یگانه یک هفته قبل به مزار زنده یاد ناصر عبداللهی رفته . کمی از او می گوید و بعد گروه ارکستر را معرفی می کند . همه ی بچه ها را نزدیک به ده سال است که می شناسم .

رهبر ارکستر : مهران سراجیان

ترمپت : حسن فراهانی

ساکسیفون و کلارینت : ایمان جعفری ، حسین شریفی و امید حاجیلی

عود : مرتضی کریمی

گیتار الکترونیک و اسپنیش : علی شهبازی

درامز : پیمان لطیفی

پرکاشن : سعیذ برادران

کیبورد : سینا

کنترباس : مجتبی شکاری

و تمام اینمها به رهبری مهندس علی ثابت .   

- و شروع یک موسیقی قشنگ :

سرتو بالا بگیر تا هنوز دیر نشده

تا دلم زیر فشار غصه ها پیر نشده   

- بعد از محسن یگانه ، ترانه ای در وصف حضرت علی (ع) از زنده یاد ناصر پخش می شود .   

- محمد شهریاری از ناصر ، خاطره ها و سفر هایی که با هم داشتند می گوید و ترانه یی را از مهناز حسنی که بعد از فوت ناصر سروده می خواند . از حضور تمام افرادی که در شکل گیری این مراسم زحمت کشیدند ، قدردانی می کند و حالا برای اولین بار صدای ناصر عبداللهی بدون موزیک پخش می شود . ارکستر موسیقی زنده می نوازد . . همه ی اینها به همت علی ثابت و افشین کوشش میسر شده است .   

- موسیقی تند منو ببخش و صدای گرم ناصر که جایش این جا خالی ست :

منو ببخش که ندیده می گرفتم ، التماس اون نگاه نگرونو ...   

- بسیار قشنگ و عالی اجرا می شود . انگار خودش حضور دارد و من که فقط گریه می کنم .   

- باز جواد یحیوی و معرفی هنرمندانی که حضور دارند ...

مهرداد نصرتی . شهرام امیری ( اولین کسی که برای ناصر که در کما بود ، خواند ) ، روزبه نعمت اللهی . مهدی مقدم . علی لهراسبی . عبدالجبار کاکایی . مازیار عصری و بهنام صفوی و تشکر از صدابرداری بسیار خوب مهندس حسن اردستانی .   

- و باز موسیقی زنده و صدای ناصر :

ازم نخواه با تو بمونم تو هیچی از من نمی دونی

اگه بگم راز دلم رو تو هم کنارم نمی مونی   

- جواد یحیوی خاطره ای از ناصر عبداللهی تعریف می کند که دلیل شکل گرفتن این برنامه شد . خاطه ی دختر و پسر گل فروشی که عاشق ناصر عبداللهی بودند و او آنها را به کنسرتش دعوت کرده و از رضا کریمی مدیر برنامه هایش خواسته بود بعد از او هوای این بچه ها را داشته باشد . بیشترین مدعوین این برنامه هم بچه های مدرسه هایی هستند که ناصر در زمان حیاتش برای شان برنامه اجرا کرده بود .   

- احسان علیخانی به روی سن می آید تا یکی از معدود خوانندگانی را که خوب می خواند معرفی کند .   

- حامی به روی سن می آید ، کمی از ناصر می گوید و ترانه ی دلم گرفت را از ساخته های زنده یاد بابک بیات اجرا می کند .

دلم گرفت ای همنفس تنم شکست تو این قفس

تو این غبار تو این سکوت چه بی صدا نفس نفس   

- چقدر قشنگ می خواند مثل همیشه !   

- و ترانه ی بعدی که ملایم است

لالایی کن بخواب خوابت قشنگه

گل مهتاب شبا هزار تا رنگه

یه وقت بیدار نشی از خواب قصه   

یه وقت پا نذاری تو شهر غصه  

لالایی کن بابا چشماش بیداره  

لالایی کن مثل هر شب خدا پشت دیواره ... 

 

- و باز فرزاد حسنی روی سن می آید تا حضور چند نفر دیگر را اعلام کند . 

 

- بنیامین بهادری ، مهندس نوشاد که قسمتی از هزینه های جشن را تقبل کرده ، مهندس سراجی که جهت مجوز این مراسم زحمت کشیده ، رضا کریمی عزیز ، مهدی کاشی ، محمد قنبری ، عباس لطیفی از آهنگسازان خوب ، افشین اعلا ، نیلوفر لاری پور ، علی منصوری ، پرستو صالحی ، حسین یار یار و همسر ، خواهر و دختر ناصر عبداللهی .  

 

- ساعت 9 شب است . دختری که کنارم نشسته می پرسد : " برای چه می نویسید ؟ " می گویم :" برای مجله ی هفت روز زندگی ! " می گوید : " دکتر کریمی هم آنجاست ؟ " و همین نقطه ی اشتراک ماست برای صحبت .  

بچه های مدرسه یی در شهر ری هستند که دعوت شده اند .   

- انتهای برنامه است . به صحبت های پایانی فرزاد گوش نمی دهم . به همان صورت دوان دوان پله ها را تا سالن پایین طی می کنم . پایین پله ها امید حاجیلی را می بینم . احوالپرسی گرمی می کند و می پرسد : " برنامه چطور بود ؟ " می گویم : " عالی ! " سراغ شبنم هدایت نیا را از او می گیرم . می گوید او را ندیده است .  

 

- جلو در سالن کیوان داوودی و غلامرضا صنعتگر را می بینم که در حال خروج از سالن هستند .  

 

- علیرضا قرایی منش را که صدا می زنم با خوشحالی احوالپرسی می کند . امیر سزاوار منش هم هست .  

 

- می روم پایین منتظر تاکسی هستم که شبنم هدایت نیا و دوستش ، آذر کیان با لبخندی حاکی از رضایت به سمتم می آیند .  

 

- به خانه می رسم و فاتحه یی برای آرامش روح ناصر عبداللهی می خوانم .  

 

- روحش شاد و جایگاهش در بهشت !   

 تهیه و تنظیم : م‍ژگان ترکمانی

منبع : مجله ی 7 روز زندگی . پانزدهم دی ماه 1388    

 


 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **    

  

نظرات 5 + ارسال نظر
علی 8 اسفند 1388 ساعت 20:47 http://pianocafe.wordpress.com

چه تلخه باور نبودنت ناصر جان.
تا بودی انگار به نبودنت می گرفتند و اینک که نیستی ... بگذریم. تو خود بخوان حدیث مفصل...

سبز باشی دوست خوبم.

[ بدون نام ] 9 اسفند 1388 ساعت 19:49

سلام گلم کجایی
دلم برات تنگ شده
خیلی زیبابود

شما؟؟

فروزان 10 اسفند 1388 ساعت 13:06

سلام گلم کجایی
دلم برات تنگ شده
خیلی زیبابود
دوسستدارم را یادت رفت بهت بگم
مواظب خودت باش

عرشیا 15 اسفند 1388 ساعت 17:10 http://www.sabztarineshgh.blogfa.com

سلام

خوبید؟

ممنون از نوشته هاتون

دلم واسه ناصر خیلی تنگ شده

همیشه یاد روزی میوفتم که توو کانون غدیر بندرعباس منو جای برادرش که ظاهرا اسمش علیرضا است اشتباه گرفت و بعد یهو متوجه شد اشتباه کرده

بهم گفت خیلی شبیه برادرمی

این اولین برخورد من با ناصر بود و هیچ وقت فراموش نمیکنم

بسیار مهربون و دوست داشتنی

روحش شاد

نازنین 5 شهریور 1389 ساعت 16:16 http://JOUANBAND1.MIHANBLOG.COM

الهی قربون علیرضا قرایی منش برم که باخوش حالی احوال پرسی میکنه.
یاد ناصر عبدالهی همیشه گرامی باد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد