هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

یه شب... یه مَرد... یه جزیره‌

یه شب... یه مَرد... یه جزیره‌ 

در اولین روزهای شهریور سال ۱۳۸۳ بود که گروه ناصریا به مدت ۳ شب در تابستان گرم جزیره‌ کیش اجرای برنامه داشت. شب دوم اجرا بود (که دقیقاً این عکس مربوط به همون شبه) که ناصر آماده حضور روی سنّ بود که یکی‌ از نوازنده‌ها  به  ناصر  گفت  که  یکی ‌ از خوانندگان  موسیقی پاپ به نام   (...)    تو سالن ردیف اول نشسته و یادت نره که خیر مقدم بگی‌ و ...  

 http://reza515515.persiangig.com/kish.jpg 

 

راستش وقتی‌ اسم این خواننده رو شنیدم شوکه شدم... چون درست چند روز پیش از اون شب بود که سر یه داستانی‌ "ناصر" از این خواننده سخت دلگیر شده بود و به همین خاطر مونده بودم که با حضور این فرد چه واکنشی نشون میده... یه حسّی به من گفت که "ناصر" یا این فرد رو روی سنّ اصلا معرفی‌ نمیکنه یا اینکه اگر هم معرفی کنه به نوعی شاید ناراحتی خودشو نشون بده... ولی‌ یه حسّ دیگه ی هم همیشه، از برخوردهای کاملاً پیش بینی‌ نشده ی ناصر منو همراهی میکرد که در همه حال میشد انتظار خلاف پیش بینی‌‌ها رو داشت.   

وقتی‌ ۴ یا ۵ قطعه از کارها اجرا شد، ناصر با مقدمه ی زیبا، توجه حضار سالن رو به حضور "سوپر استاری!" از موسیقی در بینشان جلب کرد و القابی که برای این فرد به کار گرفت شاید کیلومترها با واقعیت فاصله داشت... از مردم خواست که وی را تا حضور روی سنّ تشویق کنند... این هنرمند مهمان که خودش هم انتظار چنین برخورد مثبتی رو نداشت با چهره ی شگفت زده روی سنّ اومد، از ظاهرِش پیدا بود که شاید همچنان رویای حضور در چنین جمعی و در برابر چنین جمعیّتی رو تو سرش میپرورونده... ناصر ول کن نبود...از این خواننده خواست که یه کار مشترک با هم بخونن... چون صدابردرای سالن پیش بینی‌ ۲ تا میکروفون رو نکرده بودن تا زمان آماده شدن میکروفون دوم، ناصر روی سنّ زمزمه هایی رو تو گوش این خواننده نسبتاً جوون کرد...با شروع کار و آغاز قسمتی‌ که باید خواننده مهمان کارش رو بخونه، پس از لحظاتی از خوندن، "ناصر" متوجه شد که میکروفون دوم از قدرت کمتری برخورداره و این موضوع ممکنه کار این فرد مهمون رو برای شنونده‌ها خوب جلوه نده... فوراً اقدام به تعویض میکروفون خودش با اون جوون کرد و اینجا بود که همه مردم برای ناصر کف زدن و فهمیدن که ناصر به رغم اینکه میتونست در کنار یه فرد ضعیفتر قدرت نمایی کنه ولی‌ "مردونگی" رو اصلی‌‌ترین عامل "ابراز قدرت" معرفی‌ کرد.   

از اینجا به بعدش رو دیگه همه متوجه نشدن... بلکه قطعاً اونایی که قدری با موسیقی‌ سر و کار داران فهمیدن که این جوون به هر دلیلی‌ نتونست خوب بخونه ... شاید استرس...شاید نداشتن تمرین... شاید کم تجربگی... و و و... اینا مهم نیست، میخوام بگم ناصر تو اون ۵ دقیقه به اندازه یه خواننده مبتدی صداشو به سطح پایین نزول داد تا نکنه با خوب خوندن و یا حتئ معمولی خوندنش این بنده خدا رو خراب کنه...  

در زمان استراحت ، پشت سنّ اشک از چشمان این خواننده مهمان جاری بود، آنقدر اشک ریخت که به دلیل سرخ شدن چشماش نتونست برگرده میون مردم... همش میگفت: ناصر جان خیلی‌ مردی...  

همون شب ، وقتی‌ به هتل برگشتیم و میخواستیم بخوابیم... ناصر از لحظه لحظه کنسرت اون شب یادکرد وسخن گفت، غیر از این داستان... گویی این کارا شرط اصلی‌ شخصی‌ است که نام واقعی"هنرمند"براوست و برایش کاملا عادی...! 

 

                                 منبع : وبلاگ نقش جمال ( رضا کریمی )  

 


 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **