هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

مجله تلاش . اسفند ۷۹

* اژدها و مار ...

 

تا پیش از سال گربه اذیت می شدم ، اما از سال گربه به این طرف لطف خدا بیشتر شامل حالم شده و توانسته ام ایام موفقی را پشت سر بگذارم  این سالی هم که رو به پایان است و در سالنامه چینی به آن اژدها و سالنامه ژاپنی نهنگ گفته می شود سال خوبی بود ، منتهی فکر می کنم سال آینده که سال مار است ، هم برای من و هم برای مردم بهتر باشد . زیرا مطابق برداشتهایی که از این نماد می شود ، مار سمبل حفظ قدرت ، ثروت و طول عمر است . بنابراین سالی خواهیم داشت آکنده از گردش چرخه های اقتصادی مردم و به قدرت رسیدن بیشتر ایشان در عرصه های مختلف .

* نزدیک شدن به شهرستانی ها ...

 

کنسرتهایم در تهران لغو شد . خواست خدا بود . شاید او می خواست با این ترفند مرا به شهرستانها باز گرداند ، به مناطقی که متعلق هستم به آنها و از آنجا آمده ام . پیش از این اتفاق ، نامه هایی برایم می آمد با این مضمون " یادت رفته بچه شهرستانی ؟ " با این مقدمه بود که به جیرفت ، اصفهان ، زابل ، زاهدان ، ساری و سمنان رفتم و برای شهرستانی های عزیز کنسرت دادم . در شهرستانها شناخت نسبی مردم از من کمتر از مردم تهران بود . اما به لطف خدا استقبال ها بی نظیر بود . زیرا در تهران شبکه ای داریم تحت عنوان شبکه 5 که بارها و بارها از من دعوت کرده و تصویرم را به مردم نشان داده .

* تکثیر شدم ...

 

یک روز عزیزی برایم این دعا را کرد : " امیدوارم روزی ناصر تکثیر شود "! امروز می بینم که این دعا مستجاب شده است . تصورش را بکنید در یک شهرستان وقتی روی سن رفتم و مشغول خواندن شدم 6 هزار هموطن قطعات مرا تمام و کمال از بر بودند و با من " همخوانی " می کردند .دیدن محبت شهرستانی ها در طول سفر هایم به اصفهان ، زابل ، زاهدان ، ساری و سمنان حس مسئولیت درونی مرا دو چندان می کند ، زیرا وظیفه دارم در قبال عزتی که به خواست خداوند نصیبم شده شاکر باشم و در جهت حفظ آن کوشا .

* نمی خواهم عید کسی را خراب کنم  ...

 

به اعتقاد من آنهایی که مخالف برگزاری کنسرت هستند و به نحوی از آنجا سعی در فید کردن این ماجرا دارند با تمام قوا به استقبال تهاجم فرهنگی می روند . زیرا وقتی حس موسیقیایی جوان ارضا نشود ، او مجبور است برای نیل به این مقصود به سراغ منابع غیر مجازی چون امواج ماهواره و

شو ها و نوار های خارجی و امثالهم برود ، پس امیدوارم در قبال اینگونه

 برخورد ها نهادی احساس مسئولیت کرده و علل این مسائل را پیگیری کنند . زمانی که می توانیم در چهار چوب عرف و شرع  مردم را به لحاظ فرهنگی تغذیه کنیم و پاسخگوی نیاز های روحی ایشان باشیم ، چه علتی دارد مبارزه با خود و مردم را از این ویژگی محروم ساختن  

اینها را گفتم تا بگویم : لغو شدن پیاپی کنسرت های من در تهران بیشتر از ناصر عبداللهی ، به مردم و روح لطیف هنرمندان ضربه می زند . در ضمن از آنجایی که نمی خواهم عید مردم را با حرفهای ناراحت کننده خراب کنم ، اشاره ای به بانیان و دلایل آنها برای لغو شدن کنسرت هایم نخواهم کرد .

* آخرین کنسرت ...

 

آخرین کنسرتم در سال 79 از فردا ( چهارشنبه ، روز عید غدیر خم ) شروع می شود . اول قرار بود این برنامه که عوایدش تمام و کمال متعلق است به ایتام به صورت کنسرت برگزار شود اما شنیده ام که برنامه های ما حالت جشن دارد و یک کنسرت به معنای کنسرت ( با ابعاد و تفاسیری که دارد ) نیست . متاسفانه خیلی ها دنبال رقابت ظاهری هستند . به همین دلیل استفاده می کنند از گروه های بزرگتر ، بی آنکه به لحاظ بعد فنی پیشرفتی در کارشان به چشم بخورد . من که گریزانم از کارهای ظاهر فریبانه و رقابت های بی نتیجه . در آخرین کنسرتم از بودن با کل اعضای گروه 20 نفره ام دوری کردم و قصد دارم بدون " جاز و بیس " روی سن بروم  با یک تیم 7 ، 8 نفره . همچنین باید بگویم که جای دوست عزیزم آقای بهنام ابطحی بسیار خالیست و امید است در کنسرت های آینده ایشان را در کنار خود داشته باشم . در این کنسرت ، ترانه های " دوستت دارم " را اجرا خواهم کرد . به اضافه قطعه ای از کاست اولم " عشق است " ، قطعات " طعنه ناشنیده " و " نامهربانی " .

 

* گل یخ ...

 

قبل از پرداختن به چگونگی شکل گیری ترانه گل یخ که متعلق است به کاست " غزلک " کار دوست خوبم آقای سعید شهروز ، می خواهم از سعید برایتان بگویم و اینکه او هم مثل من دستی در آتش " پاپ معنوی " دارد . من سعید را می شناسم . خاکی و با مرام است . در برخورد هایش با مردم تواضع دارد و خود را متعلق و خدمتگزار آنها می داند . نه یک تافته جدابافته ( مثل بعضی ها ) . همین " معنویت " است که باعث شده

 " غزلک " شهروز به حد بالایی از فروش برسد و طرفداران زیادی میان مردم داشته باشد . بنده وقتی در اصفهان و ساری و حتی تهران کنسرت داشتم مردم با فریاد های خود " خواستار اجرای گل یخ " بودند و حضور سعید به روی سن . اما وقتی مردم را با توضیح " چون شهروز نیست . نمی توانم گل یخ را اجرا کنم " رو به رو می ساختم برای دقایقی به تشویق او

می پرداختند و کنسرت روال طبیعی خودش را ادامه می داد . حال بپردازیم به " گل یخ " ، سعید از من دعوت کرد که در مورد ملودی های غزلک نظر بدهم . او صحبت های مرا پذیرفت و از پیشنهاداتم در خصوص ایجاد تغییر در بعضی از کارها استقبال کرد . در ادامه ایده خواندن یک ترانه به صورت دو نفره ، دو صدایی ، به ذهنمان رسید . ایده ای که ختم شد به " گل یخ " .

شعر " گل یخ " از یغما گلرویی است و آقای بهنام ابطحی آهنگی را که من ساختم تنظیم کردند . می گویند : صدای تو و  سعید به هم نمی خورد و سبک هایتان متفاوت است . پس چرا حاضر شدید که با هم " گل یخ " را بخوانید ؟ جواب می دهم : احساس کردم تفاوت صدای ما دو نفر کنتراست مطلوبی را بوجود می آورد ، به همین دلیل بود که از این اجرا استقبال کردم.

* بوی شرجی ...

 

شمیم جنوب ... شمیم جنوب عنوان یک مجموعه کاست است .

 کاست هایی که قصد دارم به تولید آنها پرداخته و یک به یک با نامهای مستقل اما زیر پرچم عنوان " شمیم جنوب " وارد بازارشان کنم . بوی شرجی اولین کاریست که در این راستا به بازار عرضه خواهد شد . این کاست ترکیبی خواهد بود از ملودی ها و آهنگ های خودم به سبک بومی بندر عباس و تلفیق آن با پاپ مدرن ، ضمن آنکه قطعاتی را هم به صورت پاپ فارسی و امروزی اجرا خواهم کرد . هر یک از کاست های برنامه " شمیم جنوب " بین 8 تا 10 قطعه خواهند داشت و مطمئن باشید با توجه به اعتقادی که نسبت به جمله " هر چیزی در جایگاه خودش زیباست " دارم در بوی شرجی و کار های بعدی هرگز به تکرار کاست های موفق قبلی ام نخواهم پرداخت و از آنها تنها به عنوان یک " ته مزه " استفاده خواهم کرد . زیرا احساس می کنم پرداختن بیش از حد معقول به هر ماجرایی آن را نزد مردم تکراری کرده و از ارزشش می کاهد .

* تکرار ناصریا ...

 

می گویند : بار اول که بتوانی به معنای واقعی اش عاشق شوی ، همان عشق تا ابد در حافظه ات ثبت شده و هیچ عشقی نمی تواند با احساست نسبت به عشق اول برابری کند . این نکته ، روح " هنری " دارد و مملو از ظرافت است و واقع بینی . حس ترانه " ناصریا " هم مطابق این قاعده برای همان یک اجرا توانست هجم انبوهی از مخاطب را متوجه خود کند ، پس تکرار آن به صور دیگر می تواند از ارزش ناصریا هم بکاهد ، بنابراین دیگر به دنبال تجربه ناصریای 2 و اینطور حرفها نخواهم رفت .

* جزیره من و غزلک ...

 

کل کارهایی را که به بازار می آید ، می خرم و گوش می کنم . دوست دارم حسهای مختلف را بشنوم و نکات مستتر در آنها را استخراج کنم . متاسفانه بازار امسال موسیقی پاپ – به لحاظ معنوی – با تکانهای آنچنانی روبرو نشد و سوای دو سه کار ، مابقی آثار عرضه شده به این بازار تکراری بودند از حسهای تجربه شده و آشنا . به طور مثال آقایان عصار و اصفهانی در همان چهارچوبی که بودند کار کردند و حس نویی ارائه ندادند . اما

" غزلک "سعید شهروز و  " جزیره من " دوست خوبم مازیار عطاریان در این وانفسا گرفت و به سهم خود بازار را تکان داد. من این دو کار را " نو " تشخیص دادم .

* بعد از معروف شدن ...

 

به سراغم آمدند و گفتند : اجازه بده انگیزه سرایش شعر " ناصریا " و چگونگی شکل گیری آهنگ این ترانه را تبدیل به فیلم بکنیم و ... احساس کردم در این پیشنهاد و پیشنهادات دیگری چون " نوشتن زندگی نامه ناصر عبداللهی " نوعی سود جویی تجاری جریان دارد نه اشاعه فرهنگ و کاری برای هنر این سرزمین کردن ، به همین دلیل با ایشان مخالفت کردم و زیر بار نرفتم .

 

تن به هر کاری دادن پرهیز از ماندگاری است

زیرا هنرمند باید با صرف وقت و حس کافی اثرش را ارائه دهد . برای من

 " مردم را داشتن " مهمترین بخش از بعد مادی کارم است .

* آن "  بی . ام . و  " ...

 

جوان نیاز به کار دارد ، به تحصیل ، به ازدواج ، به تفریح .

جوان باید " جوانی " کند و بتواند در بطن جامعه " حس بودن " را ببیند و آن را لمس کند . متاسفانه شرایط اقتصادی جامعه ما به گونه ای است که تورم موجود در آن جوان را از امتیازاتی که باید داشته باشد دور کرده و به همین سبب از او موجودی " عقده ای " ساخته است .

وقتی به اسم چهارشنبه سوری وسایلی ساخته می شود که صداهای مهیبشان تن مردم را می لرزاند ، این نمادی است از کمبودهای جوان ایرانی که به این صورت تبلور یافته است . چهارشنبه سوری با آن جمله معروفش " سرخی تو از من و زردی من از تو " که خطاب به آتش گفته

می شود بر انرژی گرفتن از انرژی حیات ( انرژی کیهانی) تاکید و تکیه دارد یک سنت روحیه بخش است برای به استقبال سال نو رفتن . اما نوع برخورد جوان ها با این سنت به گونه ای شده که چهارشنبه سوری های فعلی به جای آنکه انرژی دهنده باشند ، انرژی گیرنده هستند . به طور مثال ، می توانم به صحنه ای اشاره کنم که پیش از آمدنم به هفته نامه تلاش در خیابان دیدم .

 چند جوان در حالی که سوار بر یک خودروی بی . ام . و  بودند به طرف مردم – پیر و جوان  ، زن و مرد ، دختر و پسر ترقه می انداختند و ایشان را می ترساندند ... آنچه مسلم است چنین حرکتی سنتی نیست . برخورد بیمار گونه ای با سنت است که ریشه در کاستی های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه دارد .

 

* نوروز در جنوب ...

 

زمانی در بندر عباس ، با توجه به اینکه ما " حاجی فیروز " نداریم و این قضیه خاص نقاط مرکزی ایران است ، بازیهای خاصی در آستانه نوروز برگزار می شد که متاسفانه امروز دیگر خبری از آن بازیها نیست و مردم فقط با دید و بازدید و عیدی دادن و عیدی گرفتن و یک چنین کارهایی نوروز را پشت سر می گذارند .

* عزیز شدم  ...

 

حال که به شهرت رسیده ام بیشتر از قبل نزد قوم و خویشها عزیز شده ام  این عزیز شدن را دوست ندارم ، زیرا احساس می کنم که بیشتر از " ناصر عبداللهی " برای شهرت و نام او تره خرد می شود . من دوست دارم همان " ناصر " محله نو باشم . همان محله ای که در بندر عباس متعلق به آدمهای زیر قشر متوسط .

 افتخار می کنم که در آنجا به دنیا آمده ام و امیدوارم دوستان و آشنایان همچنان مرا با اصلم بشناسند نه با شخصیت گذرایی که امروزه بواسطه کار در موسیقی نصیبم شده است .

* دعای تحویل سال ...

 

همواره به هنگام دعای تحویل سال به یاد دیگران می افتم ، دیگرانی که ممکن است با انبوهی از مشکلات به استقبال سال نو بروند . از خدا

می خواهم که چرخ دوران را به سود ایشان هم بچرخاند ، همچنانکه تا به امروز به سود ما چرخانده است . به لحاظ مادی همین که می توانم از پس خرج خانواده خود بر آیم جای شکر دارد . بنابراین بضاعتم به گونه ای نیست که بخواهم در سطحی قابل توجه دست گیری کنم ، اما به نوبه خود هرگز دعا کردن برای دیگران را ترک نخواهم کرد .

* بهترین های 79 ...

 

در سینما ...

 

 دلم می خواهد از موج مرده ابراهیم حاتمی کیا بگویم و بازی دوست خوبم " پرویز پرستویی " در این فیلم . به موج مرده ظلم شد . این فیلم باید در جشنواره نوزدهم پخش می شد که اگر این اتفاق می افتاد بدون شک در رشته بهترین فیلم و کارگردانی و بازیگری جوایز اصلی را به خود اختصاص می داد. پرستویی بابت بازی در این فیلم 12 کیلو وزن کم کرد .

 

در موسیقی ...

 

 " غزلک " سعید شهروز و " جزیره من " مازیار عطاریان بنا به دلایلی که پیش از این گفتم کاست های خوب سال 79 بودند . از با " قدسیان 2 " آقای حسام هم خوشم آمد ، ضمن آنکه باید بگویم " تنها ماندم "  آقای اصفهانی به سبب اصالتی که دارد کار قشنگی است .

 

در ورزش ...

 

علیرضا دبیر و رضا زاده و توکلی و ساعی به سبب مدال آوری از المپیک بهترین های عالم ورزش در سال 79 بودند .

* از سالهای قبل ...

 

بهترین عیدی که داشتم مربوط می شود به عید نوروز سال 75 . آن سال به خواست خداوند این موقعیت را پیدا کردم که به شبکه اول بیایم و ترانه های " فاطمه بنت نبی " و " دستان نورانی " و " سمفونی محمد (ص) " و " موسم عید " را بخوانم .

بدترین عید دوران زندگیم هم آن عید قربانی بود که در سرزمین حجاز خواهران و برادرانمان را به خاک و خون کشیدند . هرگز آن عید را از یاد نخواهم برد .

بچه که بودم اسکناس بهترین عیدی ممکن برایم بود ، امروز سلامتی خودم ، همسرم و بچه هایم . این را بیشتر از هر چیز دیگری در دنیا دوست دارم .

* پیام نوروزی ...

 

بیایید ایرانی بودن را فراموش نکنیم . ایرانی باشیم ، نوعدوست ، مهربان ، راستگو ، با گذشت ، فداکار و مهم تر از همه یک مسلمان واقعی .

متاسفانه ما داریم تن به تغییرات درونی می دهیم و از ویژگی های ممتازی که داشتیم فاصله می گیریم . بیایید جلوی این اتفاق نا میمون رو بگیریم .

**** در حاشیه ****

* هر کس بخواهد معادل این طرف مرزی یک خواننده لس آنجلسی باشد و از نسبت دادن نام دیگری به خودش لذت ببرد هرگز نمی تواند به موفقیت برسد . هنرمند موفق کسی است که مولف باشد . در این راستا خوشحالم از این که خشایار اعتمادی با " یادته ؟ " تغییر رویه داده و عوض شده است.

 

* آخرین کار عصار نسبت به کارهای قبلی او به مراتب ضعیف تر بود .

 

* محرم و صفر مرا به حماسه حسینی دشت کربلا نزدیک می کند . در این ایام خاص از انرژی حسین (ع) سیراب خواهم شد تا با قدرت ، کار ساخت کاست بعدی ام را پیش ببرم .

 

* از تهیه کنندگان آلبوم های موسیقی خواهش می کنم دست از سود جویی های غیر معقول بردارند و به فکر هنر و هنرمندان باشند .

 

*امیدوارم در سال جدید بتوانم دینم را نسبت به موسیقی جنوب ادا کنم و بیشتر به جوانان نزدیک شوم .

 

* اندیشه من توحیدی است و رفتارم توکلی ، به همین دلیل در مقابل هر پیشامدی سر تعظیم فرود آورده و آن را با تمام وجودم می پذیرم .

 

* در کنسرتم گیتار خواهم زد .

 

* همکاری با " سعید شهروز " باعث افتخارم بود .

 

* در موسیقی نمی توان رو به " پاپ صرف " آورد و یک سبک ثابت را ادامه داد . در دنیای امروز کشور ها پر شده اند از آدمهایی با نژادها و سلایق مختلف ، پس باید به سبک های مختلف پرداخت تا بتوان مردم را راضی نگه داشت .

 

* ترانه " ضیافت " گوشه هایی از موسیقی افغان را در خود دارد . بعد از خواندن آن برای تکرار این مدل کار پشنهادات زیادی به من شد که آنها را نپذیرفتم ، زیرا ایرانی هستم و دوست دارم ایرانی بخوانم .

 

* هر کس اهل تاریخچه موسیقی باشد می داند که " ناصریا " عربی است نه اسپانیایی .

 

* در " بوی شرجی " بیشتر از قبل به اصالت ها احترام خواهم گذاشت .

 

* قصد ندارم کاست عربی بیرون بدهم .

 

*یک ترانه مشترک با آقای امیر کریمی خواندم که شباهت سبک ما دو نفر باعث شده بود مردم در پاره ای از لحظات این کار نتوانند صدای ما را از هم تشخیص دهند . سوای آن ترانه و " گل یخ " که با سعید شهروز خواندم یک کار مشترک هم در کاست " قشنگ روزگار من " با آقای شهرام فرشید .

 

* تفکرات تجاری روحم را مسموم می کند .

 

* از ترانه " قسم " در کاست غزلک خیلی خوشم می آید ، زیرا این کار به نوعی احترام سعید به اصلیتش به لرستان و موسیقی لری .

 

* اگر خدا بخواهد بیست و هفتم اسفند عازم دو کشور مالزی و تایلند خواهم شد و در آنجا کنسرت برگزار خواهم کرد . به احتمال زیاد چهارم ، پنجم فروردین به ایران باز می گردم .

 

* در عیدی گرفتن بیشتر از عیدی دادن مهارت دارم .

 

*برای بازیگر سینما شدن حالا خیلی زود است ، من تجربه لازم برای این کار در خود نمی بینم

 

* به پیشنهاد آقای صفدری " رضا صفدری " در یک قسمت از سریالی که در آن آقای محمود شهریاری هم بازی دارد ، بازی کردم . نقشم ، نقش خودم بود ، نقش ناصر عبداللهی که مشغول ضبط ترانه ای در استودیو است ، ترانه گریه کردم .

 

* بلدم جلوی دوربین بروم . دیشب ( دوشنبه ) به خانه دوستم آقای صدیق رفتم و برای برنامه جام جم بازی کردم .

 

* کار گروه آریان را به سبب " گروه " بودنشان می پسندم .

 

* تبریک می گویم سال نو را اول به پدر و مادر خوبم و برادران و خواهر عزیزم و تمامی ایرانیان عزیز .

 

 


                  دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد .

                                       منبع: مجله تلاش

                                        ۲۷ اسفند ۱۳۷۹

سلام ...

 

سلام... 

 بعد از وبلاگ دوستداران اسحاق احمدی که به مدت چند ماه در کنار دوستان بودم و با شما خوبان آشنا شدم اینبار با وبلاگ ( هر چه تو را یاد من بیاورد زیباست ... ) در خدمت شما  هستم .

امیدوارم با همراهی شما بتونم مطالب خوبی رو ارائه بدم . 

منتظر حضور سبزتون هستم ...

 

 

مهتابو می خوام برای چی؟! وقتی تو نیستی توی شبم

اسما برام غریبه ان ؛ اسمه تو روی لبام  

وقتی که با من نباشی ؛ دریا قشنگی نداره

رنگین کمونه آسمون ؛ راه های رنگی نداره

خورشید و لازم ندارم  ؛ نوره نگاه تو بسه

تو هر طلوع و هر غروب ؛ اندازه ی یک نفسه

سفر چه بی معنی میشه  ؛ وقتی تو نیستی پیش من

حالا که همرام نمیای  ؛ قلبمو با خودت ببر

جنگل های بکر شمال  ؛ بی تو صفایی نداره

نم نم بارون جنوب ؛ بی تو نمی خوام بباره

سکوت جاده و شبو  ؛ بدون تو دوست ندارم

 

 گوش ماهی های ساحلو 

 به یاد تو جا میزارم ...