هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

فصل تازه ...( حسین متولیان )

** یا تو...(ع)   

داشتیم مقدمات مراسم سالگرد ناصر عبداللهی رو فراهم میکردیم...  

درست یکسال و چند ماه پیش... 

من و مهرداد نصرتی عزیز  ...  

شب بود و بغض نبودن و نداشتن ناصریا یکساله شده بود... 

خسته بودیم که مهرداد گیتارشو برداشت و زد...  

زد و گفت این ملودی رو بشنو!...شنیدم...دلنشین بود اما کسی براش شعری نگفته بود... 

یعنی دو سه نفر سعی کرده بودن و چیز دندون گیری به قلاب قلمشون گیر نکرده بود... 

ولی من میدونستم که اگه اون بخواد این شعر به قلم من جاری میشه... 

قلمم رو برداشتم و نوشتم:   

بذار همه بپرسن این کیه داره میخونه  

بذار غَم ِ تَه ِ ترانه ناگفته نمونه  

بذار بفهمن این صدای خسته مال من نیست  

بذار همه بدونن این ترانه مال اونه   

فکر میکردم برای ناصر دارم شعر مینویسم...  

حضور داشت... 

مثل همیشه...  

شاید واسه همین بود که از خوندن گفتم و از غمی که توی یه صدای آشنا پنهوون بود... 

شاید واسه همین بود که از صدای خسته ای که نه مال من بود نه مال مهرداد...  

از ترانه ای که مال ما نبود گفتم...   

میخوام بخونم از چشای تو نگو نمیشه  

غمی که از نگاه تو میاد ترانه میشه  

تو شیرینی ِ با نمک ترین ترانه هامی  

تو دیروزی تو امروزی تو فردایی همیشه   

مهرداد گفت  :

دیروز و امروز نه...شاید فردا باشه...واسه همینم خوند:   

نه دیروزی نه امروزی تو فردایی همیشه   

شعر همینقدر موند تا آخر بهار یا اول تابستون ٨٧...  

احسان خواجه امیری عزیز اومد دفتر ... 

کارو نیمه کاره شنید و پسندید و بعد تا انتهای تابستون در گیر شدیم... 

من با شعر و مهرداد با ادامه ی ملودی...  

یکروز که سر فیلمبرداری بودم قلمم باز به واژه ها گیر کرد و نوشتم:   

نشونی  ِ تو رو شبیه گریه هام میدونم   

میخوام گُمِت کنم نبینمت اگه بتونم  

میون خاطرات من نشستی گم نمی شی  

اگه هستی اگه نیستی میخوام برات بخونم...   

امروز هم این شعر با صدای احسان خواجه امیری عزیز شنیدنی تر از همیشه توی آلبوم"فصل تازه"روزهای تازه ای رو برای من و همکارانم توی این آلبوم رقم زده که امیدوارم همراه باشه با شکوفایی...  

ترانه ی شیرین رو تقدیم میکنم به لبخند های شیرین و شوخ و بانمکِ "ناصر عبداللهی" که میون خاطراتم نشسته و مثل اشک پیش چشممه...  

تایادم باشه رییس جمهور ها یه روز تموم میشن...  

سیاستمدارها یه روز باز نشسته میشن...    

 

فاتحان بزرگ یه روز به پایان میرسن   

اما هنر و عشق هیچوقت نمی میرن... 

 

همین!  **

 

 

 


 

**/ منبع : وبلاگ شخصی حسین متولیان    

 

 ** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **