هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

ترانه ی باغ نیاز با صدای عمران و نوید

آهنگ جدید و بسیار زیبا از Emran Taheri Ft. MAX004  با نام باغ نیاز 

 

 

emran & navid 

  

 

ابتدا راست کلیک کرده و گزینه یSave Target As
 را انتخاب کنید:


باغ نیاز  

 

منبع این مقاله : پایگاه اصلی رپ بندرعباس 

 


 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **     


دومین وداع با ناصر عبداللهی

  

سلام . خدا نگهدار  

حرف دیگری اگر یافتی به این دو بیافزای ...  (۱)

 

 

* / این تقدیر ماست که قصه گو باشیم . بنویسیم از آنچه که از دیدگانمان عبور کرد و خاطره ای شد فقط خاطره ای . این تمتم جنبه های حرفه ی ماست . حال چه تلخ یا شیرین باید اینطور بمانیم مثل گذشته و صفحات سپید و بی خط کاغذمان را اینگونه سیاه کنیم با نوشتن خاطره های دور و نزدیک از آدم های بزرگ و کوچک . ما تنها بازگو می کنیم و می نویسیم خاطرات و یادگاری هایی که روزهای رنگارنگ زندگی شغلی مان را رقم زد و اما اینکه چه احساسی از این خاطرات نگاشته شده به مخاطب دست می دهد سوی دیگر ماجراست . ما فقط می نویسیم ...  /* (۲)  

  

 **********  

سال ها پیش که تازه مردم با موسیقی پاپ و این معنا که موسیقی پاپ یعنی موسیقی مردمی آشنا شده بودند شور و حال عجیبی میان جوانان جاری شد . هر چند از همان زمان نیز موسیقی تحت نظارت کامل بود اما مردم این تنظیم ها و ریتم های تند را می پسندیدند . آن روزها ستاره های موسیقی مثل ستاره های امروزی دست یافتنی و تکراری نبودند  بلکه هر کس جایگاه خود را داشت و بر همان اساس هم جایگاه می یافت .  

 

همان سال ها بود که دوربین صبح بخیر ایران به بندر عباس رفت . اقبال واحدی مجری همیشه مسافر این برنامه میکروفن اش را در اختیار جوانی سیه چرده و لاغر اندام گذاشت که با یک کیبورد ساده برنامه اجرا کند . این جوانک بومی کارش را با اعتماد به نفسی فوق العاده آغاز کرد و ترانه به یاد ماندنی ( یا فاطمه بنت نبی ) را خواند و علاوه بر حاضران در آن محل بینندگان برنامه صبح بخیر ایران در سراسر کشور را نیز شیفته ی خود کرد . 

 

چند ساعت بعد تلفن های صدا و سیما به طور پی در پی به صدا در آمد . همه می خواستند یکبار دیگر این برنامه را ببینند . چرا که صدایی جدید با یک تنظیم ارزشی اجرا شده بود و به شدت بر ذهن مردم تاثیر گذاشته بود . و آن صدای گرم از آن کسی نبود جز ( نــاصـــر عبداللـــهی ) خواننده جوان و ناشناخته ی جنوبی .  

 

ترافیک تلفن های صدا و سیما از یک سو و تعریف و تمجید مطبوعات از سوی دیگر سبب شد تا سیاست گذاران برنامه ی پر بیننده ی صبح بخیر ایران مجبور شوند از ناصر دعوت کنند به تهران آمده و یک بار دیگر مقابل دوربین پخش زنده این برنامه ترانه را اجرا کند . ناصر یکبار دیگر با کیبوردی ساده ترانه را خواند و یکبار دیگر همه را شاد کرد . تولد صدایی گرم و دوست داشتنی در کالبد شخصیت جدی و خاکی یک اتفاق خوشحال کننده بود که می توانست طرفداران موسیقی را سرگرم و مشعوف نماید .  

 

پیشنهادات کار از سوی شرکت ها و موسسات معتبر در زمینه موسیقی پس از این برنامه به سوی ناصر عبداللهی سرازیر شد . اولین پیشنهاد شاید بهترین آنها بود . چرا که شرکت دارینوش تدارک یک آلبوم فوق العاده با حضور ستاره های هنر و صدای ناصر را داشت . نام هایی از قبیل محمد علی بهمنی - شاعر . فریدون شهبازیان - آهنگساز . امیر کریمی - خواننده و خلاصه پرویز پرستویی به عنوان دکلمه کننده اشعار که هر کدام در زمینه کاری و تخصصی خود موقعیتی تثبیت شده داشتند . به علت حرفه ای بودن اعضای گروه زمان زیادی برای تهیه این آلبوم صرف نشد و ( عشق است ) به عنوان اولین آلبوم حرفه ای ناصر عبداللهی در کارنامه ی او ثبت شد .

 

 

خوب ! نام های بزرگ و آدم های بزرگ همیشه استقبال عمومی و اقبال در بازار حرفه ای فروش را در پی دارند . آلبوم ( عشق است ) نیز از این قاعده مساثنی نبود به طوری که با فروش ملیونی مواجه شد و در زمان خود غوغایی به پا کرد . ملودی های جدید اشعار زیبا و معنوی و کلیات کار به مذاق هنر دوستان بسیار خوش آمد و آنها را برای تهیه آلبوم مشتاق کرد .  

 

بعد از آلبوم ( عشق است ) ناصر عبداللهی که حالا شهرتش چندین برابر شده بود می خواست یکبار دیگر مردم را غافلگیر کند . او حالا حرفه ای تر می اندیشید و با دید دیگری ترانه ها را مورد بررسی قرار می داد زیرا اصلا دوست نداشت با انتخاب های اشتباه و جایگاهش را از دست بدهد به همین دلیل به دنبال حرفه ای ها رفت تا با یک اثر جدید طرفدارانش را باز هم تحت تاثیر قرار دهد . آشنایی ناصر با بهنام ابطحی باب تازه ای در زندگی شخصی و شغلی وی گشود . بهنام یک آهنگساز و تنظیم کننده ی فوق العاده بود که در آلبوم ( دوستت دارم ) گوشه هایی از استعداد ذاتی اش در امر موسیقی را نمایان ساخت . آلبوم ( دوستت دارم ) بنا به ده ها دلیل نقطه ی عطفی در موسیقی کشور شد و ماندگار ترین و بهترین اثر هنری ناصر عبداللهی نام گرفت . پیش از انتشار ( دوستت دارم ) نزدیکی های عید فطر سال ۱۳۷۹ بود که یک آهنگ شنیدنی به سبک اسپانیش به عنوان تبلیغ ویژه برنامه های عید فطر از شبکه ی سوم سیما پخش شد که در آن ناصر عبداللهی کت و شلواری به رنگ سپید بر تن داشت و بر روی یک صندلی نشسته بود و می خواند . هر چند هنوز هم خیلی ها نمی دانند معنی ترانه ( ناصــریا ) چه بود اما به دلیل تنظیم خوب آهنگ به سرعت جنجالی شد و دهان به دهان میان طرفداران موسیقی پاپ گشت . عبداللهی با ارائه ی این آهنگ جدا از شهرت به محبوبیت فوق العاده ای رسید و همگان او را یک هنرمند پیشرو در عرصه ی موسیقی نامیدند .  

 

چند ماه بعد از این اتفاق آلبوم ( دوستت دارم ) به علاقه مندان ارائه شد که به انضمام ترانه ( ناصــریا  ) در اینسرت آلبوم خودنمایی می کرد . طولی نکشید که تمام رکورد ها در امر فروش اابوم های موسیقی پس از انقلاب شکسته شد .  

 

گفتیم مردم ناصر عبداللهی را به عنوان یک خواننده ی پیشرو می نامیدند . اما چرا پیشرو ؟  

دلیل این قضیه ترانه هایی بود که وی انتخاب می کرد و می خواند . عبداللهی موسیقی پاپ را در بعد معنوی و دینی گسترش داد و در همین زمینه نیر به شهرت رسید . کاری که تا پیش از این در موسیقی پاپ اگر هم انجام شد یا موردی بود و یا مورد حمایت قرار نگرفت .  

 

 

فروش خوب آلبوم ( دوستت  دارم ) انتظارات را بالا برد. چنانکه حالا همه منتظر بودند به زودی آلبوم بعدی ناصر را با گروه حرفه ای دیگر بشنوند . اما این انتظار حدود ۳ سال به طول انجامید . چرا که عبداللهی در این مدت سکوت اختیار کرد و بیشتر وقت خود را به برگزاری کنسرت های مختلف در شهر های گوناگون اختصاص داد . در این مدت دنیای موسیقی نیز چهره های جدیدی را به خود دید . چهره هایی جوان و پر انرژی که برای گفتن حرف های ناگفته شان وارد کارزار شده بودند . به دلیل تعدد نام ها بزرگان عرصه ی موسیقی پاپ کمی خود را کنار کشیدند و به برگزاری کنسرت روی آورده بودند .  

 

اواخر سال ۱۳۸۱ بود که خبر رسید کار ضبط آلبوم جدید ناصر عبداللهی به پایان رسیده و آماده ورود به بازار موسیقی است . آلبومی به نام ( بوی شرجی ) که در آن ۱۰ قطعه به سبک فولکور بندری اجرا شده بود . عبداللهی البته خودش بارها و بارها گفته بود به استقبال از این آلبوم بسیار امیذوار بوده و می داند که بهترین اثرش را به مردم هدیه می کند اما عملا اتفاق دیگری افتاد . نه تنها این آلبوم نتوانست موفقیت های آلبوم های قبلی ناصر را تکرار کند بلکه وی را از لحاظ حرفه ای دچار ضعف نمود . هر چند در جنوب کشور برای ( بوی شرجی ) سر و دست می شکستند اما در مجموع هیچ نشانی از آن همه تعریف و تمجیدی که پیش از تولید البوم صورت گرفته بود دیده نشد . ناصر عبداللهی که حالا به عقیده ی کارشناسان دوران افول خود را طی می کرد باز هم گوشه نشین شد و باز هم به برگزاری کنسرت اکتفا کرد . نکته ی جالب اینکه هر گاه در کنسرت هایش سعی می کرد ترانه هایی از آلبوم ( بوی شرجی ) بخواند به صورت مستقیم عدم استقبال حاضران را می دید . ( بوی شرجی ) به لحاظ فنی و ترکیبی در سراسر کشور آمار کیفیتی چندان خوبی به دست نیاورد و به همین سبب ضعیف ترین اثر ناصر عبداللهی نیز در کارنامه اش ثبت شد . و البته این به مفهوم حرکت بود نه شکست . او نمی توانست ایستا باشد . بنا بر این تجربه می کرد و این تجربه می تواند سرنوشت های متفاوتی نیز داشته باشد .  

 

شاید بزرگترین درسی که ناصر از آلبوم ( بوی شرجی ) گرفت این بود که اگر می خواهی در صدر بهترین ها باقی بماند باید سعی کنی بهتر و حرفه ای تر عمل کند . اینگونه بود که ناصر به فکر افتاد تا آلبوم دیگری با رویکردی متفاوت و دیدگاهی جدید ارائه کند .  

 

تولید آلبوم ( هوای حوا ) با ترانه هایی دوست داشتنی و باز هم صدای جاودانه ناصر عبداللهی تولد دوباره این هنرمند خوشنام بود . ناصر با ( هوای حوا ) دوباره خودش را به جمع بالا نشینان موسیقی پاپ کشور رساند و دوباره در دل مردم جا پیدا کرد .  

 

 

دل من یه روز به دریا زد و رفت  

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت  

پاشنه ی کفش فرار رو ور کشید   

آستین همت و بالا زد و رفت  

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب 

سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت  

حیوونی تازگی آدم شده بود  

به سرش هوای حوا زد و رفت  

دفتر گذشته ها رو پاره کرد  

نامه ی فردا ها رو تا زد و رفت  

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت  

زنده ها خیلی براش کهنه بودن   

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت  

هوای تازه دلش می خواست ولی  

آخرش توی غبارا زد و ذفت  

دنبال کلید خوشبختی می گشت  

خودش هم قفلی رو قفل ها زد و رفت   

یه دفعه بچه شد و تنگ غروب  

سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت  

حیوونی تازگی آدم شده بود  

به سرش هوای حوا زد و رفت  

 

 

(هوای حوا ) به سرعت پخش شد و فروش رفت تا دوباره نام ناصر عبداللهی روی زبان ها جاری شود . اما چه حیف که بعد از این آلبوم رفتار های نا پسندی با وی صورت گرفت . هر کس به نوعی می خواست زخمی به او بزند . همین عوامل سبب شد ناصر یکی از مهمترین تصمیمات زندگی اش را اتخاذ کند . کوچ به بندر عباس ! 

 

ناصر به یکباره تصمیم گرفت تمام جنبه های حرفه ای کارش در پایتخت را رها نموده و به زادگاهش باز گردد و در مصاحبه ای معروف قول داد دیگر برای زندگی کردن به تهران نیاید . اما بالاخره او یک خواننده ی حرفه ای بود و برای کسب شرایط مناسب برای کاری مانند بقیه چاره ای جز حضور در مرکز فعالیت های حرفه ای یعنی تهران نداشت .  

 

دو سال دیگر طول کشید تا عبداللهی با این اوضاع خود را وفق دهد و در این مدت به دنبال اشعار تازه ای بود . جواد شریف پور - حسن کریمی - شایان تجلی - مهدی محتشم صفا - نیلوفر لاری پور - ساناز صفایی و فرزاد حسنی ترانه های آلبوم ( ماندگار ) را سرودند و ناصر عبداللهی - بنیامین بهادری - فرزاد فرومند - محمد رضا چراغعلی - مهرداد نصرتی و حسن کریمی ملودی های آن را نوشتند . تنظیم قطعات نیز بر عهده ی بهنام ابطحی و نیما وارسته بود .   

 اما آنچه که به شهرت آلبوم افزود کاری بود که عبداللهی کرد . او ۱۰ قطعه از این البوم را فقط در عرض یک روز در استودیو خواند و به انجام رساند و این به معنای تسلط کامل او بر تکنیک و سبکش بود . ناصر در یک روز خواند و آلبوم را ارائه به بازار کرد اما ... 

 

دوم آذر ماه ۱۳۸۵ بود . تعدادی از دست اندر کاران تهیه آلبوم ( ماندگار ) در محلی در انتظار آمدن ناصر عبداللهی بودند تا در کنار هم یکبار دیگر ترانه ها را شنیده و در مورد آن نظر دهند . اما بر خلاف همیشه این بار ناصر تاخیر داشت یا بهتر بگویم اصلا نیامد . کم کم همه نگران شدند اما هیچ خبری از خواننده ی ( ماندگار ) نبود . انگار کسی او را نمی شناخت . نه در تهران از او کسی خبر داشت و نه در بندر عباس .  

تمام شماره هایی که دوستانش از او داشتند نیر قابل دسترسی نبود !  

تا اینکه دو سه روز بعد خبر رسید ناصر به طور ناگهانی دچار از کار افتادگی دو کلیه خود شده و به حالت کما فرو رفته است . 

 

بیمارستان هاشمی نژاد تهران آخرین محلی بود که آخرین خاطرات ناصر عبداللهی را شهادت می دهد . او خاموش و آرام بدون کوچکترین حرکتی روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و فقط نفس می کشید . خانواده اش ۲۷ روز در نگرانی و اندوه کنار او ماندند اما سرنوشت اینطور حکم کرده بود که ناصر روز ۲۹ آذر کوچ آخر را رقم بزند .  

 

دل من یه روز به دریا زد و رفت  

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت  

 

( ناصر عبداللهی ) دهم دی ماه ۱۳۴۹ در محله ی ( باغ ) بندر عباس متولد شد . پدرش ( عبدالرحمن عبداللهی ) از کارگران بازنشسته ی شرکت نفت و مادرش ( مهر نگار بندری نیایی ) خانه دار بود . محمد طیب - نادر - ناصر - علیرضا و عقیل و دختری به نام نسرین تمام خانواده این هنرمند بود . 

 

عشق به موسیقی در ناصر با یک ( ملودیکا ) به جوشش در آمد . او عاشق موسیقی بود . ناصر در ۱۸ سالگی با ( فهیمه غفوری ) اهل بندر عباس ازدواج کرد که ثمره ی این پیوند چهر فرزند به نام های نوید - نازنی - نامی و نینا بود . نازنین مانند پدر موسیقی را خیلی دوست داشت و حتی در بعضی از کنسرت ها به همراه پدر به اجرای برنامه می پرداخت و به عنوان گروه کر کنار پدر هنرمندش حاضر می شد . ناصر وقتی به تهران آمد تلاش کرد تا جایی را تهیه کند تا خانواده اش را نیر به پایتخت منتقل کند . او عاقبت موفق شد با اجاره ی خانه ای خانواده اش را به تهران بیاورد . فعالیت های گسترده ی او در موسیقی با اجرای کنسرت های داخلی آغاز شد . کنسرت های او همواره با استقبال مواجه می شد و همیشه همه او را نشستن بر صندلی و در حال نواختن گیتار به یاد خواهند داشت . یادش گرامی و گرامی تر ... 

 

 **********

(۱) از دفتر شعر مرحوم حسین پناهی   

(۲) کاوه علی اسماعیلی  

 

منبع : نشریه ی تخصصی موسیقی قرن ۲۱ - آبان و آذر ۱۳۸۷ 

 

 


 

 ** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **