هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

3. به حرفم گوش میکنی ؟

3. به حرفم گوش می کنی ؟


شاید کمتر اتفاق بیافتد که انسان به فکر اعتراف و ابراز عقیده اش باشد بدون اینکه از او بخواهند .

اما من می خواهم بگویم هر روز با گذشت زمان به این نتیجه رسیدم که او واقعا سزاوار دوست داشتن است . شک و تردید را کنار گذاشتم و با خود گفتم وقتی دوست و دشمن از نام او بیرقی درست کرده اند برای پیش بردن اهداف خود که در اصل نا خواسته دست به چنین اعمالی می زنند ف گرچه آنان می خواهند با برافراشتن بیرق او خود را مطرح نمایند که این بیرق در دست من است و به من توجه کنید و حقیقت همیشه هویداست و نقشه های منافقین همیشه بر آب ! 

مرگ او را با تمام شایعات پذیرفتم و همچنان که باور داشتم قبوا کردم که " ناصریا " با همه ی هنرش باید یک روزی می رفت . پس چه خوب که در اوج رفت و شاید بهتر است بگویم او جایگاهش را زودتر نمایان نمود و حالا ما بیاد در فکر چگونه رفتن و جایگاه خودمان باشیم .

در این روزها وقتی تنها می شوم و با خود می اندیشم به سوال هایی میرسم که از پاسخ آن عاجز می مانم . پاسخ سوالی که خیلی ساده ست و به قول دانش آموزان دبستانی که وقتی معلم از آنها می پرسد می گویند : اجازه ! نوک زبانمان است ... و واقعا راست می گویند اما مانده اند که چه بگویند و یا چگونه بگویند .


حال دیگر به این سوال ها فکر نمی کنم که چرا " ناصریا " اینگونه رفت ؟ و چه کسی یا کسانی مسبب مرگ " ناصریا " هستند ؟ آیا این فاجعه گروهی بوده یا انفرادی ؟ دوست بوده یا بیگانه ؟ فامیل بوده یا آشنا ؟ محرم بوده یا نامحرم ...


حالا دیگر اینها برایم مهم نیست . بر این باورم که هر کس باید با یک بهانه ای برود . لابد بهانه ی رفتن " ناصریا " باید بدین صورت می بود . حق یا ناحق اصلا مهم نیست ! زیرا مطمئن هستم که این زخم روزی سر باز خواهد کرد و حقیقت آشکار خواهد شد و لبهای مُهر خورده گشوده خواهد گردید و طبل رسوایی به صدا در خواهد آمد ، برف روزی آب خواهد شد و باد حقیقت ابر را از خورشید دور خواهد ساخت . در این موضوع هیچ شک و تردیدی نیست . 


اما آنچه که رنجم میدهد با توجه به اینکه همه " ناصری " فریاد می کنند و گویی " ناصری " می اندیشند و شاید به ظن خود " ناصری " عمل می نمایند در اشتباه هستند . و با جرات می توانم بیان نمایم در اعمال و رفتار و گفتار همه شک دارم . زیرا با هم همخوانی ندارد . 


چرا هر کس می خواهد " ناصریا " را متعلق به خود کند ؟ چرا هر که فکر می کند بهتر " ناصریا " را می شناسد ؟ چرا شخصی می اندیشد که با اعمال و رفتاری که انجام میدهد " ناصری " تر است ؟

گروهی با فریاد و گروهی نیز با تدبیر . گروهی خموش و نیز گروهی با خروش ...



نمیدانم چه بگویم و چگونه حرف دلم را بزنم به آنان که دل دارند و به " ناصریا " عشق می ورزند و میپندارند که " ناصری" هستند اما غافل از اینکه هیچوقت " ناصر " چنین نکرد و چنین نگفت .

او از نفاق و دورویی دور بود و عاشق حقیقت . به خانواده اش عشق می ورزید و با هم بودن را دوست داشت و هرگز عملی را به تظاهر انجام نداد . 


آیا شش سال کافی نیست ؟!


در درون سینه اش یک قلب بود اما در آن قلب عشق ِ همه جا گرفته بود .

آنگاه یک سالگرد ، تولد مرگی خواهد بود که محبت را به همه هدیه خواهد نمود

به امید روزی که همه ی خانواده ، همه ی دوستان و همه ی اطرافیان به حرف " ناصر " که یکی شدن بود ، بیاندیشند و همدیگر را دوست داشته باشند و همه باور خواهند کرد که " ناصریا " متعلق به خود و گروهی نیست بلکه " ناصریا " متعلق به همه است .


گرچه آن روز فرا خواهد رسید اما امیدوارم دیر نشود !



صفحه عشق تو حقن ( ویژه ی ناصریا )


** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد  **


تماس از طریق فیس بوک


https://www.facebook.com/eshghas

fan page shadet begardom :  پیج شادت بگردُم

https://www.facebook.com/shadetbegardom


نقش فراق

نقش فراق



یادمه ، خوب یادمه

اون دوتاچشم سیات همیشه همراه منه


یادمه نازنگاهت وقت رفتن
خیلی وقته که قناری هادیگه ازاینجارفتن


یادمه شورصدات وقت جدایی
مثل توعاشق ندیدم توی زندگیم خدایی


یادمه پات رو زمین بود وسرت میون ابرا
همدمم شدقاب عکست ، وقتی رفتی روز وشبها


یادمه عاشق بارون بودی وهوای ابری
عاشق دوستت دارم هوای حوا بوی شرجی


یادمه جات دیگه رو زمین نبود
بودن باآدما دیگه برات مرهم نبود


یادمه داشتی صدایی دلنشین
رفتی وشدی باخوباهمنشین


یادمه گفته بودی یه روز میخوای پربکشی
بری و نقش فراق رو روی دلها بکشی


یادمه خوب یادمه
اون دوتا چشم سیات همیشه همراه منه




پیشکش به هنرمند گرانمایه صدای همیشه ماندگارموسیقی ایران زمین ،

آشنای بوی شرجی،ناصرعبداللهی


با تشکر از آقای ابراهیم اصلانی(سپهر) و شعر قشنگی که به این وبلاگ تقدیم کردن



صفحه عشق تو حقن ( ویژه ی ناصریا )




** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد  **


تماس از طریق فیس بوک


https://www.facebook.com/eshghas

fan page shadet begardom :  پیج شادت بگردُم

https://www.facebook.com/shadetbegardom