هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ...

این وبلاگ برای زنده نگهداشتن یاد ناصر عبداللهی عزیز و علایق شخصی خودم میباشد ...

۲. به حرفم گوش می کنی ؟!

  سلام   

سلام به همه ی عزیزانی که نسبت به من و این وبلاگ همیشه لطف داشتن و دارن . 

 

راستش نمی دونم از کجا شروع کنم ولی یادم میاد پارسال همین موقع ها بود یه درد و دلی باهاتون کردم .  

 

نمی دونم چرا تصادفا همین موقع بازم می خوام حرف دلمو بزنم ... 

شاید بخاطر پاییز و گذروندن این روزای سخته و شاید ... بگذریم ! 

 

راستش چند شبی میشه که یه موضوعی شدیدا روحمو آزار میده و قلبم تیر می کشه ... 

 

اول از همه از همین جا اعلام کنم که قرار نیست کسی رو محکوم کنم یا خودمو تبرعه ! 

 

فقط میخوام یک سری حرف هایی که توی دلم چند مدته عقده شده بگم تا سبک شم . 

 

شاید یک یادآوری برای خودم ... 

 

یه چند وقتی هست که میبینم مسیرمون عوض شده ... 

 

منظورم کسانی هست که بنا به هر دلیلی و با هر حس مشترکی مجذوب زنده یاد ناصر عبداللهی شدن .   

( البته فراموش نکنیم که خیلی ها به جاهای خوبی رسیدن و خوشا به حالشون )  

 

عزیزان ما مرام و معرفت ناصر عبداللهی رو دوست داشتیم و داریم و هر کدوممون بنا به یک دلیل و در یک برهه از زمان با یک حس و حال مخصوص خودمون جذب ناصر عبداللهی شدیم . مثل خیلی از طرفدارای هنرمندای دیگه با این تفاوت که ما ناصر عبداللهی رو توی ذهنمون استوره کردیم . 

 

حال این افراد چه کسانی باشند که این عزیز رو از نزدیک دیدن و ارتباط داشتن و یا کسانی که ندیدن و روحا ارتباط عاطفی برقرار کردن .  

 

هر دو دسته احترامشون واجبه و احساسشون قابل قبول . 

 

من از خودم شروع می کنم ... 

 

وقتی می خواستم کتاب " هر چه تو را بیاد من بیاورد زیباست ... ! " رو شروع کنم مجبور بودم با اطرافیان این عزیز ارتباط برقرار کنم .     

 

از خانواده شروع میشد همسر . فرزند . مدیر برنامه . آهنگساز . شاعر . نوازنده . کمپانی . همکار . دوست . آشنا . فامیل . همسایه و ...   

 

اینها رو گفتم تا بدونید که با خیلی ها در مورد ناصر عبداللهی حرف زدم و خیلی چیزها شنیدم و میدونم .     

 

به جرات می تونم بگم که خیلی ها خیلی ها و تاکید می کنم خیلی ها کسانی بودند که واقعا ناصر را می شناختند و حسش کردند و به من لطف کردند و اطلاعات درست دادند ولی متاسفانه کسانی هم دور این عزیز جمع بودند که شاید فقط یکبار از کنارش گذشته بودند ولی بعدها ادعایشان می شد ...  بماند !     

 

جالب اینجا بود که همه بعد  مرگ این عزیز از دوستان صمیمی و خیلی نزدیک به حساب می آمدن و هر کسی به من میرسید   

میگفت: ناصر با من خیلی صمیمی بود و از من انرژی می گرفت !!! 

 

این چیزها رو گفتم که نگین ندونسته و نشنیده دارم درد دل میکنم . 

 

ببینید دوستان عزیزم     

 

مدتیه که ما مسیرمون عوض شده !   

نزاریم دیگران با احساساتمون بازی کنن و از آب گل آلود به نفع خودشون ماهی بگیرن و ما رو از مسیر اصلی دور کنن . به ندای دلمون گوش کنیم ... 

باز میگم از خودم گرفته تا بقیه دوستان . 

   

ما بخاطر اینکه ناصر عبداللهی رو یک طور خاص و هر کسی با یک احساس خاص دوستش داریم پس فکر می کنیم که هر کسی اسم ناصر رو میاره مثل ما دوستش داره و باورش داریم.  

  

 در صورتیکه این نیست !    

 

عزیزان فقط به احساس خودتون بسنده کنید که اگر به اون جایی که باید رسیده باشین مطمئنا خودش کمکتون میکنه وگرنه به بیراهه میرین و چیزی جز آزار روح اون عزیز عایدتون نمیشه .  

ما هر کدوممون در یک برهه از زمان در یک جای خوبی ناصر رو شناختیم که برای همه قابل احترامه . پس سعی کنیم اون حس رو زنده نگه داریم نه اینکه وارد تمام جزئیات زندگی اون عزیز بشیم. ( کنجکاو نباشیم ... !)     

 

مثلا مشکلات کاری . خانوادگی . اختلافات . روابط. آلبوم . کنسرت . دشمنی . دوستی . کار خوب و کار بد . و مسائل خصوصی و شخصی ناصر عبداللهی به من و شما هیچ ربطی نداره و اینها جز دامن به آتش زدن چیز دیگه ای نیست !    

 

 

اون عزیز در قید حیات نیست و دستش از این دنیا کوتاهه و نمی تونه بیاد به من و شما بگه که کی راست و کی دروغ میگه !!   

 

  

پس فقط از شما دوستان خوبم تقاضا دارم به عنوان یک خواهر کوچیک اگر یک درصد قبولم دارین سعی کنین از خوبی ها چیزهایی که ازش یاد گرفتین و باعث شادی روح اون عزیز میشه بگید به دیگران.  و قضاوت های بی مورد و اختلافات در هر زمینه ای رو کنار بزارین . ( خواهشاً )     

 

تا اونجایی که من میشناسم و شماها میدونین ناصر عبداللهی صاحب سبک بود . در مرام و معرفت و اخلاق شهره بود . غیبت نمیکرد . بد کسی رو نمی خواست . پشت کسی رو خالی نمی کرد .از هیچ کمکی دریغ نمی کرد و همیشه یادمه میگفت که من عاشق وصالم و از تفرقه انداختن بیزارم و ... 

  

خواهش میکنم مثل من یه بار دیگه به خودتون رجوع کنین و به قول یکی از دوستام خاله زنک بازی ها رو کنار بزارییم و باعث شادی و آرامش روح عزیزمون باشیم  

    

البته اگر ادعامون میشه که دوستش داریم ... 

  

به امید اینکه ناصریای عزیز از ما راضی باشه .    

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  


 

** دوست عزیز استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع  می باشد   **  

نظرات 12 + ارسال نظر
حسین رحمانی 22 آبان 1389 ساعت 11:23

سپاس

علی 22 آبان 1389 ساعت 14:26 http://pianocafe.wordpress.com

سلام دوست خوبم.
با قسمت اعظم سخنان و نوشته ی شما موافقم هر چند از ایتدا هم صحبت من طی این ۴ سال همین بوده و هست و اغلب اختلافات با دوستان شما هم از همین تفکر نشات می گیره.
اما این دلیل نمیشود من پته ی عده ای سودجوی بی هنر رو که این روزها با دایه ی استادی و رفاقت با ناصر در حال انتشار آلبومی بر خلاف نظر ناصر باشند روی آب نریزم و همچنان خواهم گفت از آن آقا و آن آقاها و هر آچه در توانم باشد می کنم تا نتوانند از چنین آبی حتی یک بچه ماهی شکار کنند.
موفق.
سبک شدی خوبه.
سبز باشی. کافه چی

[ بدون نام ] 25 آبان 1389 ساعت 19:05

سلام لیدای عزیز قربون حرفات که حرف منم بود میخاستم بدونم ناصر کتابی در زمان حیات نوشته؟ اگر نوشته معرفی کن با نام انتشارات ممنون . یادت نره بگو

سلام.
شما!!!

سپهر(اصلانی) 25 آبان 1389 ساعت 23:39

سلام. عالی بود و با اخلاص.
دارم یه شعر جدید میسرایم برای ناصریا.اسمش هست: (یادمه).
دعا کنید مثل هوای ناصر ،خوب و با معنا در بیاد. ناصر جان همیشه در قلب ما سبز و جاویدی.
ناصریا عشق تو حقن،ولی ........

سلام
چقدر خوب منتظریم استاد

ویدا 26 آبان 1389 ساعت 03:04 http://baro0n.blogsky.com

سلام دوست من

با دانلود ورژن جدید مهر علی و زهرا با میکس و مونتاژ مهرداد نصرتی به روزم.

http://baro0n.blogsky.com

شاد باشید

عرشیا 26 آبان 1389 ساعت 09:33 http://www.sabztarineshgh.blogfa.com

سلام
خوبید؟
کاملا باهاتون هم عقیدم
من ناصر رو شاید سه چهار بار بیشتر ندیدم و
اما اخرین دیدار خاطره ساز شد واسم .
سالها قبل توی سالن کانون غدیر بندرعباس اجرا داشتن واسه خانواده های فرهنگیان
اونم اینکه منو یک لحظه با داداشش علیرضا اشتباه گرفت.
بهم گفت علیرضا اینجا چیکار میکنی من گفتم علیرضا داداشمه و بعد عذر خواست که با داداشش اشتباه گرفته و خیلی خوب و مهربون بوود
جالبه اینه که اسم داداش خودمم علیرضا بود .
چند ماه بعد بطور اتفاقی داداشش رو یه جا دیدم واقعا ناصر حق داشت که اشتباه بگیره اخه خیلی شبیه همیم

سلام
چقدر خاطره شیرینی بود . ممنون

مافی 29 آبان 1389 ساعت 00:52

بین بچه های گروه ناصریا دو دستگی شده !

شواهد و وبلاگ ها گواه این حرفند.

متاسفم برای خودم و برای !

علی 30 آبان 1389 ساعت 13:32 http://isaacahmadi.mihanblog.com

سلام دوست عزیز

با گزارشی از فستیوال موسیقی هرمزگان و حضور اسحق احمدی بروزم و منتظر حضور همیشگی شما ...

موفق باشین

فروزان 30 آبان 1389 ساعت 13:36

موفق باشی
و هر لحظه برات خوشی ماندگار باشه

سلام خسته نباشید
لطفا با بنده یک صبح یک ترانه لینک کنید
مطلب تون در مورد ناصرعزیز خیلی عالی بود
ممنون

لیزا 1 آذر 1389 ساعت 22:48

سلام خسته نباشی امیدوارم که همیشه در کار هایت موفق باشی به روح پاکش صلوات

ممنون عزیزم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سمانه 10 بهمن 1389 ساعت 17:38 http://www.emoshaver.com

کمتر وبلاگی دیدم مطالب پرمحتوا و آموزنده ای داشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد